یک شبه پولدار شو


اگر من ثروت کلانی به دست نیاورده‌ام تنها دلیلش این است که دارایی‌هایم را به فروش رسانده‌ام. دلیل این موضوع هرگز این نیست که من چیزهای مناسبی نخریده‌ام. من همیشه چیزهایی مناسب در زمان مناسب خریده‌ام، اما هرگز آنها را به‌اندازه کافی نگه نداشته‌ام.

یک‌بار برای همیشه، شروع تجارت از صفر را امتحان کنید!

وقتی بحث شروع تجارت از صفر باشد، احتمالاً همه از برندهای موفقی می‌گویند که با کمترین سرمایه شروع شدند و حالا کل دنیا را گرفتند! تعارف که نداریم ماهم از بطالت وقت و گشت زدن بیهوده در اینترنت ناراضی هستیم. دوست داریم کار بزرگی انجام بدهیم و زندگی‌مان را عوض کنیم. اما چطور می‌شود که یک شبه پولدار شو صاحبان برندهای بزرگ از کبریت فروشی و پیش‌خدمتی و . شروع می‌کنند و به موفقیت می‌رسند؟

به‌ نظر شما داستان زندگی این افراد قصه و تخیل است یا واقعیست؟ چطور می‌شود که این اتفاق برای ما هم بیافتد؟

اگر به دنبال جواب این سوال هستید، تبریک می‌گوییم که جرقه و انگیزۀ موفقیت در ذهنتان شکل گرفته است! برای یک شبه پولدار شو ارزش‌گذاری به همین انگیزه بهتر است در ادامه همراه ما بیشتر با قانون جهانی شروع تجارت از صفر آشنا شوید.

فقط شروع کن!

همین؟ بله دقیقاً همین! یادتان باشد بزرگترین لطفی که باید در حق خودتان انجام دهید، شروع کردن است. ما همیشه این آرزو را در سر داریم که تجارت را شروع کنیم. اما موانعی مثل سرمایه کم، مطمئن نبودن دربارۀ سود‌دهی و. مانع ما می‌شوند، بعد از آشنایی با این موانع هم به‌جای حل مشکل همچنان با وجود تمام آرزو‌ها، زمان ارزشمندمان را به گشت زدن در اینترنت می‌گذرانیم!

بهتر است کمی با هم رک صحبت کنیم، وقت طلایی شما در حال از دست رفتن است و دیر یا زود باید کاری در این مورد انجام دهید.اگر واقعاً دوست دارید که کسب‌وکار خودتان را داشته باشید، همین حالا وقت شروع شروع تجارت از صفر است تا با سرمایه کم هم بتوانی به آرزوهایتان برسید.

قانون زیبای فیزیک، اثر دومینو

یکی از جالبترین قوانین فیزیک اثر دومینوست. لورن وایتهد این اصل را در سال 1983 یک شبه پولدار شو در مجلۀ مطرح آمریکایی "فیزیک" مطرح کرد. اما اثر دومینو در تجارت چه حرفی برای گفتن دارد؟

همهۀ ما با بازی دومینو آشنا هستیم. رازی که در این قطعه‌های وجود دارد، این است که هر دومینو می‌تواند دومینو دیگری را که 1.5 برابرش باشد، بیندازد. خب حالا فرض کنید که با یک دومینوی 2.5 سانتی‌متری شروع کنید:

  • اگر دومینوهای بعدی‌ را 1.5 برابر کنید، دومینوی 19ام چیزی حدود 56 متر خواهد شد. یعنی اندازه برج پیزا در ایتالیا!
  • دومینوی 24ام، 300 و خرده‌ای طول دارد! چیزی به اندازه برج ایفل در پاریس!
  • دومینوی 57ام هم به اندازه یک ساختمان از زمین تا کره ماه می‌شود!

باور می‌کنید؟ فقط با یک دومینوی 2.5 سانتی شروع کردیم و توانستیم واقعاً پیشرفت کنیم. برای همین بود که پیشنهاد کردیم، بلند شو و فقط شروع کن.

اثر دومینو

شروع تجارت از صفر، قدم اول

حالا مهم‌ترین قدم یعنی شروع کردن انجام شد و مرحله بعدی انتخاب یک تجارت درست است. اکثر فرصت‌های تجاری که با آنها روبرو می‌شوید و از کنارشان به سادگی می‌گذرید، می‌توانند درآمد بسیار خوبی را برایتان تضمین کنند. کافیست با پشتکار شروع کنید و ادامه دهید.

همیشه یادتان باشد که موفقیت یک شبه ایجاد نشده و نخواهد شد! ما انسان‌ها همیشه تمایل داریم خوشبختی و ثروت آدم‌های موفق را ببینیم ولی چیزی که فراموش می‌کنیم این است که برای این موفقیت زمان و تلاش صرف شده است. پس خواهش می‌کنم دور راه و روش‌های پولدار شدن‌های یک شبه را خط بکشید، دنبال کسب‌وکاری سالم و درست باشید، ایده‌های تجاری‌تان را پیاده کنید و با همان سرمایه کم برای شروع تجارت از صفر اقدام کنید. ما هم در این مورد می‌خواهیم بر اساس تخصص خودمان یعنی تجارت پیامکی شما را راهنمایی کنیم.

تجارت پیامکی

احتمالاً نام تجارت پیامکی را شنیدید، اما تعریف دقیقش را نمی‌دانید یا حتی خبر ندارید که از این طریق هم می‌شود کسب درآمد کرد!

در تجارت پیامکی شما به مشتریان خدمات پیامکی ارائه می‌دهید، یعنی به آن‌ها کمک می‌کنید که با پیامک به تبلیغ کسب‌وکارشان بپردازند یا به اصطلاح از بازاریابی پیامکی استفاده کنند.

بعد از ارائه پنل به مشتری می‌توانید نرخ قیمت هر پیامک را با توجه به بازار مشخص کنید و برای ارسال هر پیامک سود هم داشته باشید. البته این سود شاید به چشم شما ناچیز باشد ولی قضیه همان دومینوی 2.5 سانتی است که می‌تواند به کره ماه برسد!

مشتریان پنل پیامکی

حالا شاید بپرسید که مشتریان این بیزینس چه کسانی هستند؟ تقریباً مهم‌ترین سوال تجارت پیامکی همین است، چون کلید موفقیت در این تجارت اینجاست که بتوانید مشتریان بیشتر و بزرگی داشته باشید. این هم یادتان باشد که تقریباً همه می‌توانند از خدمات پیامکی استفاده کنند:

  • دانشگاه‌ها و مدارس از پیامک برای اطلاع‌رسانی به شاگردان و دانشجویان خود استفاده می‌کنند
  • سازمان‌های مذهبی برای ارتباط با مخاطب به پنل پیامکی نیاز دارند
  • سیاست‌مداران از پنل برای موفقیت در تبلیغات انتخاباتی خود استفاده می‌کنند
  • رستوران‌ها و فست‌فودها به مشتریان خود پیشنهادهای پیامکی ویژه می‌دهند تا آنها را به سمت خود جذب کنند
  • فروشندگان تخفیف‌های خود را از طریق پیامک به مشتریان خبر می‌دهند
  • آژانس‌های هواپیمایی با استفاده از پیامک اطلاعات پرواز و تور را برای مشتری می‌فرستند

در واقع می‌توان گفت که پیامک برای هر تجارتی کاربرد دارد. احتمالاً حالا متوجه شدید که چرا درآمد این تجارت تضمین‌ شده است، ولی تنها مزیت فقط در درآمد بالای آن نیست.

جذابترین قسمت، همان اول تمام امکانات را دارید!

شروع تجارت از صفر که می‌گویند همین است! یعنی وقتی که نمایندگی یک سامانۀ ارسال پیامک مثل ملی پیامک را دریافت کنید تمام امکانات لازم برای شروع کار در اختیارتان قرار می‌گیرد. با برند خودتان شروع می‌کنید و یک سامانه از پیش‌آماده دارید. وب‌سایت شما تمام امکاناتی که برای خرید و ارسال پیامک توسط مشتریان لازم است را از همان ابتدا دارد و فقط باید با دومینو کوچکتان شروع کنید.
بنابراین تمام کاری که باید انجام دهید شخصی‌سازی سایت، مشخص کردن نرخ قیمت‌‌ها و تعرفه‌ها بر اساس قیمت روز، پیدا کردن مشتری و بازاریابی است. وقتی تمام این کارها انجام شود، میی‌توانید با خیال راحت به یک شبه پولدار شو بازاریابی تجارت پیامکی بپردازید و کسب درآمد را شروع کنید.

تلاش و انگیزه را فراموش نکنید

این را به خاطر داشته باشید که فروش پنل پیامکی شما را یک شبه میلیونر نخواهد کرد. اما مطمئناً می‌تواند از همان ابتدا هزینه‌های ماهیانه را دقیقاً مثل دومینوی کوچک تامین کند یا حتی تبدیل به منبع درآمد عمده‌تان بشود. حالا دیگر همه چیز به خودتان بستگی دارد، اگر سخت کار کنید خیلی سریع در این تجارت پیشرفت خواهید کرد، این یعنی همیشه باید به فکر راه‌هایی باشید که به عنوان بهترین از دیگر رقبا متمایزتان کند.

شروع تجارت از صفر و پیشرفت پله به پله

یک بار برای همیشه

یکبار برای همیشه تصمیم بگیرید و برای شروع تجارت از صفر اقدام کنید. اگر همچنان می‌خواهید در زندگی تغییری متفاوت با وضعیت فعلی ایجاد کنید، بهتر است وقت را از دست ندهید.

اگر همچنان می‌خواهید درباره شروع تجارت و اصول مارکتینگ بدانید، مقاله کسب درآمد بیشتر به شما کمک خواهد کرد. خواندن این مقاله تا اینجا یعنی اولین قدم برای شروع کسب‌وکارتان را با اطمینان برداشتید و تلاش برای بیشتر یاد گرفتن یعنی در این راه مصمم هستید. اگر هم نیاز به مشاوره دارید یا می‌خواهید سوال‌هایتان را بپرسید هم می‌توانید در انتهای همین نوشته برایمان بنویسید و هم با 02163404 تماس بگیرید.

دختری که یک شبه میلیاردر شد؛ لحظه بیرون کشیدن شمش طلا+ویدئو

بیرون کشیدن یک شمش طلای سنگین وزن با استفاده از یک دست، کاری بسیار سخت است؛ به حدی سخت که مسئولان مکان‌های تفریحی با قرار دادن شمش‌های طلا در جعبه و اطمینان از سختی کار، به مردم اعلام می‌کنند که هر کسی بتواند با یک دست شمش را خارج کند، صاحب آن خواهد شد. اقدامی که البته برای این دختر جوان چندان هم سخت نبود.

دختری که یک شبه میلیاردر شد؛ لحظه بیرون کشیدن شمش طلا+ویدئو

بیرون کشیدن یک شمش طلای سنگین وزن با استفاده از یک دست، کاری بسیار سخت است؛ به حدی سخت که مسئولان مکان‌های تفریحی با قرار دادن شمش‌های طلا در جعبه و اطمینان از سختی کار، به مردم اعلام می‌کنند که هر کسی بتواند با یک دست شمش را خارج کند، صاحب آن خواهد شد. اقدامی که البته برای این دختر جوان چندان هم سخت نبود.

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌ کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌ کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

این روزها که بازارهای مالی به رونق فراوانی رسیده‌اند و وضعیت اقتصادی دنیا به سمت خوبی پیش نمی‌رود، تعداد زیادی از مردم تلاش می‌کنند به معامله‌گر بازارهای مالی تبدیل شوند تا بتوانند به درآمد دلخواه خود برسند. با این حال، نیکلاس گوک (Niklas Göke)، نویسنده مطرح اقتصادی در مدیوم، در مقاله تازه خود استدلال می‌کند که معامله‌گری نمی‌تواند افراد را به ثروت برساند. متن کامل مقاله نیکلاس گوک را در ادامه می‌خوانید.

«هرگز نفروشید»؛ این توصیه‌ای است که کارتر توماس (Carter Thomas) آرزو می‌کند کاش ۲۰ سال زودتر به آن عمل می‌کرد.

کارتر در سال ۲۰۰۳ همه پولی را که از شغل تابستانی خود به‌عنوان یک غریق نجات به دست آورده بود روی سهام شرکت اپل سرمایه‌گذاری کرد. کل سرمایه او در آن دوره ۱۸ هزار دلار بود؛ یک تصمیم هوشمندانه.

اینکه کارتر [مانند اغلب معامله‌گران] دو ماه بعد همه سرمایه خود را صرف هزینه‌های غیرضروری یا خرید کالاهای لوکس کند، تصمیمی هوشمندانه به نظر نمی‌رسید. پس از تجزیه سهام (تقسیم سهام به تعداد بیشتری سهم) و افزایش قیمت، ارزش سهام کارتر امروزه بیش از ۱۰ میلیون دلار است.

با نگاهی به این تجربه، کارتر یک درس ساده اما عمیق آموخته است که اغلب افراد شبیه او که می‌خواهند ثروتی برای خود ایجاد کنند، آن را نادیده می‌گیرند. او می‌گوید:

اگر من ثروت کلانی به دست نیاورده‌ام تنها دلیلش این است که دارایی‌هایم را به فروش رسانده‌ام. دلیل این موضوع هرگز این نیست که من چیزهای مناسبی نخریده‌ام. من همیشه چیزهایی مناسب در زمان مناسب خریده‌ام، اما هرگز آنها را به‌اندازه کافی نگه نداشته‌ام.

نمی‌توانم خودم را با کارتر توماس مقایسه کنم، ام من هم بارها چنین اشتباهاتی را مرتکب شده‌ام، بنابراین صرفاً می‌خواهم برای خودم یک موضوع را یادآوری کنم:

شما با سود معامله ثروتمند نمی‌شوید. با داشتن دارایی‌های ارزشمند ثروتمند می‌شوید.

سلب مسئولیت: من مشاور مالی نیستم. این یک مشاوره و توصیه مالی نیست.

ساده است: دارایی خوب بخرید، نفروشید!

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

در اینجا ساده‌ترین الگوی ثروت دومرحله‌ای که من می‌شناسم، ارائه شده است:

۱. باید دارایی‌هایی بخرید که فکر می‌کنید دارای ارزش بالایی هستند.

۲. نباید آنها را بفروشید.

همه تصور می‌کنند انتخاب دارایی‌های مناسب، قسمت سخت ماجراست، اما در واقع فشار روانی ناشی از مبارزه مداوم با رضایت فوری است که توانایی ما و پتانسیل مالی را محدود می‌کند.

از منظر تاریخی تقریباً همه بازارها رو به بالا حرکت می‌کنند. به ۱۰، ۲۰ و یا ۳۰ سال پیش برگردید و به قیمت‌ها نگاه کنید. بازار سهام: رو به بالا. املاک و مستغلات: رو به بالا. کالا و اجناس: رو به بالا. ارز دیجیتال: رو به بالا. سرمایه خطرپذیر: رو به بالا. حتی قیمت کارت‌های بازی پوکمون گو نیز روندی صعودی داشته‌اند.

همه چیز به‌طور مداوم بالا می‌رود، زیرا پول سیستمی مصنوعی است که انسان آن را ایجاد کرده و کنترل می‌کند و می‌دانیم که انسان موجودی جایزالخطاست. هر یک از ما با خودکنترلی درگیر هستیم و بشر به‌طور کلی با این موضوع دست‌وپنجه نرم می‌کند. پول یک آزمایش مارشمالو (marshmallow experiment) غول‌پیکر برای بشریت است. دکمه «چاپ پول بیشتر» یک زنگ قرمز بزرگ است و اگر شما چنین زنگی را به دست افرادی دهید که خودکنترلی اندکی داشته باشند، واقعاً چقدر می‌توانید انتظار داشته باشید که قبل از فشردن زنگ خودشان را کنترل کنند؟

قیمت‌ها یک شبه پولدار شو چیزی بیشتر از اعدادی نیستند که ما در کنار نام کالاها می‌نویسیم و سپس می‌گوییم «اگر تورم در طول سال ۲% افزایش پیدا کند، خوب است»؛ زیرا اقتصاد را هم بشر اختراع کرده است. ما پول بیشتری چاپ می‌کنیم و به تبع آن همه اعداد بالا می‌روند. آیا قیمت‌ها کار دیگری جز بالا رفتن می‌توانند انجام دهند؟

تنها در این سالِ استثنایی فدرال رزرو ایالات‌متحده نزدیک به ۵ تریلیون دلار چاپ کرده است. به ازای هر ۴ دلاری که در آغاز سال ۲۰۲۰ وجود داشت، اکنون دلار دیگری در گردش است. آیا می‌دانید این موضوع به چه معناست؟ این یعنی اعداد باید بالا بروند.

اگر چاپ پول قیمت‌ها را به‌صورت یکنواخت تغییر می‌داد، امسال ۲۵٪ به قیمت همه چیزهایی که با دلار اندازه‌گیری می‌شوند، افزوده می‌شد. از آنجا که این اتفاق رخ نمی‌دهد برخی حوزه‌ها (جایی که پول‌های تازه چاپ‌شده ابتدا جریان می‌یابد) افزایش بیشتری را تجربه می‌کنند. بازار سهام، اوراق قرضه، رهن و وام معمولاً جزو حوزه‌هایی هستند که این افزایش را بیشتر تجربه می‌کنند. نهایتاً پول همواره راه خودش را به بازارهای جدیدتر، حاشیه‌ای‌تر و کمتر قانون‌گذاری‌شده نظیر تأمین مالی جمعی، ارز دیجیتال و همچنین کارت‌های پوکمون پیدا می‌کند.

نکته‌ای که وجود دارد این است که چه به نمودار ۱۰۰ ساله بازار سهام، چه به نمودار ۵۰ ساله املاک و مستغلات و چه به نمودار ۳۰ ساله بازار طلا نگاه کنید، اعداد همواره بالا می‌روند. حتی اگر یک میمون بدون فکر تعدادی سهام (یا سایر دارایی‌ها) را از کلاهی به‌صورت کاملاً تصادفی بردارد باز هم در یک دوره زمانی چندین دهه‌ای عملکرد خوبی از خود به نمایش خواهد گذاشت.

با این حال و علی‌رغم اینکه ما اختلاف یک درصدی به لحاظ کروموزومی با میمون‌ها داریم، معمولاً در این قرعه‌کشی که همه می‌توانند در آن برنده شوند، موفق نمی‌شویم. دلیل آن هم یک چیز است: ما دارایی‌های‌ خود را خیلی زود می‌فروشیم.

یک سرمایه‌گذار با گذشت زمان درآمد کسب می‌کند. او کاری ارزشمندتر از این نمی‌تواند انجام دهد و در اغلب مواقع کار درستی است.

چرا می‌فروشیم؟

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

چرا هیچ کاری نکردن سخت است و نمی‌توان از این فرصت استفاده کرد؟ چرا نمی‌توانیم اجازه دهیم که بازار از دارایی‌های ما مراقبت کند؟ دو دلیل وجود دارد: طمع و ترس.

طمع سرمایه‌گذار زمانی است که شما چیزی را خریده‌اید که به آن اعتقاد دارید ولی خیلی زود آن را می‌فروشید، زیرا فکر می‌کنید باهوش‌تر از بازار هستید و یا تفکر کوته‌بینانه بر شما سایه افکنده است.

من در سال ۲۰۱۷ چین ‌لینک (Chainlink) را به قیمت ۰٫۰۹ دلار خریدم. می‌دانستم که این ارز دیجیتال و شبکه آن چه ‌کاری قرار است انجام دهد. فکر کردم چیز خوبی است و می‌خواستم آن را نگه دارم. چند هفته بعد تسلیم شدم و کاری که همه به من گفتند را انجام دادم: سود کسب کردم. هر واحد ‌لینک را به قیمت ۰٫۵۵ دلار فروختم. بیش از حد خوشحال بودم. ظرف چند هفته شش برابر سود کرده بودم. چطور می‌توانستم عملکرد بهتری از این داشته باشم؟ امروزه مأموریت چین ‌لینک در حال تحقق است. قیمت لینک در زمان نوشتن این مقاله حدود ۱۵ دلار بوده و به اوج قیمتی خود ۲۰ دلار نیز رسیده است. من ۱۰۰ هزار دلار را به‌راحتی از دست دادم. در واقع من تحت‌تأثیر تفکر کوته‌بینانه قرار گرفتم.

ترس سرمایه‌گذار هنگامی رخ می‌دهد که شما چیزی را می‌خرید که به آن اعتقادی ندارید. فقط خریدید چون می‌ترسید سودی را که دیگران به دست می‌آورند از دست بدهید. در این شرایط شما یک بمب ساعتی هستید که بر روی یک بمب ساعتی نشسته‌اید. سؤالی که به وجود می‌آید این است: کدام یک زودتر منفجر خواهد شد؟

وقتی ۱۸ ساله بودم، سهام سه شرکتی را که در یک مجله توصیه شده بود به قیمت ۴۰۰ یورو خریدم. من صرفاً تصویر مبهمی از کاری که شرکت‌ها انجام می‌دادند داشتم و هرگز این اطلاعات را بررسی نکرده بودم. سهم‌هایی که خریده بودم ۲۵ درصد ضرر داد. برای یک جوان ۱۸ ساله ۱۰۰ یورو پول زیادی بود. پس از ماه‌ها انتظار و عذاب، در نهایت همه سهامم را با ۵۰ یورو ضرر فروختم، اما هزینه روحی آن بسیار بیشتر بود. نه‌تنها پولم را بلکه انرژی و آرامشم را هم از دست دادم. در یک سرمایه‌گذاری بد ورود کرده بودم و امیدوار بودم که ضررهایم جبران شود.

تریدر شدن

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

اشتباه نکنید؛ گرگ وال‌استریت هم تریدر نبود. او کارگزار سهام بود و از کمیسیون‌ها به ثروت رسید.

طمع و ترس شما را از یک سرمایه‌گذار به یک تریدر تبدیل می‌کند. تریدر شدن حرفه‌ای است که اگر مفهوم آن را بدانید احتمالاً نمی‌خواهید در آن فعالیت داشته باشید و قطعاً کاری است که شما نمی‌توانید با ترس و طمع در آن به موفقیت برسید.

اما تریدر شدن خیلی راحت به نظر می‌رسد. این‌طور نیست؟

همه می‌خواهند تریدر شوند. معامله‌گری باحال است. جذابیت دارد. باعث می‌شود احساس زنده‌بودن کنید. همچنین یک روش سریع برای از بین بردن بهره‌وری، سلامت روانی و همچنین ویران‌کردن سبد سرمایه‌گذاری‌تان برای رسیدن به یک بازدهی مناسب است.

اگر مردم می‌دانستند که «تریدر بودن» شغلی مانند سایر شغل‌هاست، شغلی که صرفاً اگر به‌طور مداوم کسب سود کنید، می‌شود بر روی آن حساب کرد، ممکن بود تصورشان از این حرفه تغییر پیدا کند. اما اغلب فکر می‌کنند می‌توان با نشستن روی سنگ توالت بعد از ناهار و فکرکردن در مورد آن می‌توانند در این حوزه مسلط شوند.

وقتی شما یک تریدر باشید، حقوق شما از خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالا حاصل می‌شود. متوجه هستید؟ اگر معامله موفقی نداشته باشید، پولی برای غذا خوردن ندارید. این یک شرط برای یک تریدر تمام‌وقت واقعی است. اگر یکی از آنها نیستید خوش‌شانس هستید!

خوش‌شانس هستید که حقوق شما با خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالا به دست نمی‌آید. پس چرا به‌دنبال کار دوم هستید؟ به‌ویژه چیزی که در آن مهارتی ندارید. بنابراین فقط بخرید و برای همیشه نگه دارید. از پولتان برای ذخیره چیزهای باارزش‌تر استفاده کنید.

هنگامی‌که شما دارایی‌ای را می‌خرید که به آن اعتقاد دارید، دیگر پرسیدن این سؤال که چه زمانی آن را بفروشم بی‌معناست. به‌صورت پیش‌فرض پاسخ این سؤال هرگز است. در واقع تا زمانی که شرایط به‌طور بنیادین تغییر پیدا نکند، پاسخ شما نیز نباید تغییر کند.

فرض کنیم شما آمازون را دوست دارید. وقتی ‌که سهام آمازون را خریدید، جف بزوس برای شما کار می‌کند؛ نه به‌صورت خیالی بلکه به معنای واقعی کلمه این اتفاق رخ می‌دهد. اگر جف بزوس در کار خود موفق بود، ارزش سبد دارایی شما نیز بالا خواهد رفت. به مدت ۲۰ سال این مرد ثابت کرده که می‌داند چه کاری دارد انجام می‌دهد. چرا باید چنین گزینه‌ای را از فهرست خود حذف کنید؟ آیا جف بزوس را اخراج می‌کنید؟ نه، اما شما سهام آمازون خود را می‌فروشید و این دقیقاً به معنای اخراج جف بزوس است.

کمبود یک ذهنیت باعث می‌شود که ما همانند یک تریدر رفتار کنیم، آن هم در حالی که هیچ مهارتی برای موفقیت در آن نداریم. ما خودمان را گول می‌زنیم و در یک تلاش واهی موقعیت (پوزیشن معاملاتی) خود را تغییر می‌دهیم تا «هزینه فرصت» خود را مدیریت کنیم. ما نگران نحوه سرمایه‌گذاری ۵۰۰ دلار بعدی هستیم.

در عوض ما (سرمایه‌گذاران) فقط نیازمند این هستیم که درآمد بیشتری کسب کرده و آنچه را که به آن اعتقاد داریم بخریم. ما نیاز به قدرت شلیک بیشتری داریم. [برخلاف تریدرها که مسائل زیادی دارند] تنها مسئله برای ما این است: نیاز به پول بیشتری داریم تا بتوانیم دارایی‌های بیشتری بخریم و برای همیشه آن را نگه داریم.

اگر شما به سرمایه‌گذاری‌تان در زمانی که آن را انجام می‌دهید، اعتقاد داشته باشید، دیگر نیازی به اقدامات عجیب‌وغریب نیست. تنها یک نیاز برای خرید بیشتر وجود دارد و بهترین راه برای رسیدن به این هدف، کسب درآمد بیشتر از شغلی است که در آن مهارت دارید تا اینکه بخواهید به‌صورت پاره‌وقت و ضعیف معامله کنید.

یک تریدر نباشد. بلکه یک سرمایه‌گذار باشید و سپس سعی کنید تا می‌توانید در کار خود درآمدزایی کنید تا بتوانید هر چه بیشتر سرمایه‌گذاری کنید.

ثروتمند شدن

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

ثروتمند شدن به‌معنای خوابیدن مثل یک نوزاد است. ثروتمند شدن به‌معنای داشتن چیزهایی است که در طول زندگی‌تان و تا آخر عمر با شما همراه باشد. تنها راه برای این کار مالکیت دارایی‌های ارزشمند برای همیشه است.

تمدن این کار را از آنچه فکر می‌کنیم آسان‌تر کرده است؛ زیرا از نظر تاریخی، در بلندمدت اعداد همواره بالا می‌روند. این سیستم برای ما ایجاد شده و نه بر علیه ما. در نتیجه ما فقط به این دلیل که در جلوی راه خودمان قرار گرفته‌ایم در سرمایه‌گذاری موفق نمی‌شویم.

روانشناسی انسان و نه توانایی او عامل موفقیت مالی ماست. ما با تأدیب نفس، حرص، ترس و یک حس ناخوشایند از پتانسیل درآمدی‌مان مبارزه می‌کنیم. حتی اگر بدانیم هیچ اقدامی نکردن، بهترین اقدام برای یک سرمایه‌گذار است، اما هنوز عمل به آن را تقریباً غیرممکن می‌دانیم.

کارتر تیز مجبور شد این درس را به‌سختی بیاموزد، اما این کار را کرد و اکنون او به این توصیه‌ها کاملاً توجه می‌کند:

من با بسیاری از افراد بالای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ سال صحبت کرده‌ام، همه آنها یک‌چیز می‌گفتند: مهم‌ترین چیز داشتن دارایی است. اگر می‌خواهید ثروت داشته باشید، فقط باید دارایی‌های بیشتری داشته باشید. این تنها چیزی است که اهمیت دارد.

شما با کسب سود معامله ثروتمند نمی‌شوید، با داشتن چیزهای ارزشمند ثروتمند می‌شوید. هر چیزی که در مسیرتان قرار گرفت را خریداری نکنید. چیزهایی بخرید که می‌خواهید برای همیشه آن‌ها را نگه دارید و سپس ذهنتان را مدیریت کنید تا واقعاً این کار را انجام دهید.

4 نکته مهم درباره ی کسب و کار اینترنتی که هیچ کس به شما نمی گوید!

اینکه مجبور نباشی صبح زود، رختخواب گرم و نرمت را رها کنی.

دیگر مجبور نباشی ساعت ها پشت ترافیک گیر کنی.

و یا اینکه نیازی نباشد تمام روزت را در یک دفتر و پشت میز حبس باشی.

و دیگر موقع خرید نگران قیمت نباشی و ذهنت سمت بدهی هایت نچرخد.

عالی است مگر نه؟

تصور کن صبح هر ساعتی که دوست داشتی از خواب بیدار می شدی.

فنجان قهوه ات را آماده می کردی و هر جایی را که دوست داشتی برای کار انتخاب می کردی.

پشت میز، روی کاناپه پذیرایی، شاید هم دوست داشته باشی توی تختت کار کنی.

یا می توانستی هر وقت دوست داشتی همراه عزیزانت به هر جای دنیا سفر کنی!

خیلی جذاب است. اما متاسفانه این ها فقط رویاست.

خیلی راحت پولدار شو

شاید وقتی در فکر شروع کسب و کار اینترنتی باشی، صدها تبلیغ ببینی که به تو وعده می دهند که با ساخت یک فروشگاه اینترنتی خیلی سریع به درآمد هشت نه رقمی در ماه خواهی رسید.

همه وعده ی آسان پولدار شدن می دهند.

همه امید زندگی بهتر و ایده آل می دهند.

اما گاهی اینقدر مضحک هستند که خودت هم نمی توانی آن ها را باور کنی.

بالاخره هر چقدر هم خوش بین و خوش خیال باشی، می فهمی که حقیقت را نمی گویند.

محال است که رسیدن به ثروت زیاد و داشتن یک زندگی یک شبه پولدار شو عالی، به این سادگی باشد.

اگر اینطور بود الان باید تمام مردم ایران میلیادر بودند.

واقعیت این است که کسب و کار اینترنتی عالی است.

می تواند زندگی ات را دگرگون کند و تو را به درآمدهای خیلی بالا برساند.

اما خیلی چیزها هست که کسی در مورد کسب و کار اینترنتی گفته نشده است.یک شبه پولدار شو

البته نه به این دلیل که این چیزها یک راز هستند.

بلکه به این دلیل که اکثر مردم واقعاً حقیقت را نمی خواهند.

مردم دوست دارند که باور کنند که راه آسانی برای پولدار شدن وجود دارد.

مردم دوست دارند باور کنند که می توانند یک شبه به تمام آرزوهایشان برسند.

مردم واقعیت را انکار می کنند تا بتوانند برای مدتی خودشان را در رویاهایشان ببینند.

اما بعد از مدتی که به نتیجه نمی رسند سرخورده و نا امیدتر از قبل چشم شان به واقعیت گشوده می شود.

من در این مقاله می خواهم چشمت را به واقعیت های کسب و کار اینترنتی باز کنم.

تا اگر واقعاً قصد داری زندگی را متحول کنی با حقایق شروع کنی، نه توهم هایی که در ذهنت ساخته اند.

پس اگر موافقی در ادامه مقاله با من همراه باش.

1. نمی توانید کسب و کار اینترنتی را در اوقات فراغت انجام دهید.

خیلی ها تصورشان این است که می توانند در اوقات فراغت یک کسب و کار اینترنتی راه بیندازند.

این دسته به کسب و کار اینترنتی به عنوان یک بیزینس نگاه نمی کنند.

اما واقعیت این است که تا زمانی که به این کار به چشم یک سرگرمی و کاری برای اوقات فراغت نگاه کنی نمی توانی درآمد عالی از آن به دست بیاوری.

مقصودم این نیست که اگر شاغلی همین امروز کسب و کارت را رها کن و کار اینترنتی ات را شروع کن.

بهترین کار این است که زمینه های کسب و کار اینترنتی ات را در زمانی که شاغل هستی آماده کنی.

و بعد از مدتی، کارت را با خیال راحت رها کنی و به کار اینترنتی فکر کنی.

تجربه نشان داده، افرادی که یک زندگی عالی از کسب و کار اینترنتی ساخته اند، از یک روزی به این کار به عنوان یک کسب و کار واقعی نگاه کرده اند.

این لزوماً به معنی این نیست که دفتر کار گرفته اند و چند تا کارمنداستخدام کردند.

بلکه، رویکردشان با همان ذهنیتی است که هر فرد دیگری در زمان شروع یک بیزینس دارد.

شروع یک بیزینس واقعی چگونه است؟

بیا ببینیم اگر بخواهی یک بیزینس را شروع کنی چه کارهایی باید انجام دهی.

خب احتمالاً اوایل برای یک نفر دیگر کار می کنی و کار را یاد می گیری.

یاد می گیری چطور می توانی متفاوت کار کنی.

پولت را پس انداز می کنی.

سپس با یک درک کامل از بازار و چیزی که باعث موفقیت می شود، کسب و کارت را راه اندازی می کنی.

تو فکر و تلاش جدی را در کارت قرار می دهی.

برای شروع کارت ماه ها و شاید حتی سال ها، زحمت می کشی و کار یاد می گیری.

این یک ذهنیت عالی برای شروع یک سرمایه گذاری جدید است.

اما واقعیت این است که همه به هر دلیلی دنبال یک راه آسان و سریع هستند و نه راه سخت و طولانی.

مردم به دنبال راهی برای بازی در این سیستم هستند و نه برنده شدن!

اما این واقعاً احمقانه است.

پول در آوردن در اینترنت، به همان اندازه ی کسب درآمد از دیگر کسب و کارها دشوار است.

ملزومات اولیه اش برای شروع، به سختی باز کردن یک رستوران نیست.

منظورم این است که شروعش بسیار آسان تر است.

اما در اینترنت تو با یک رقابت بزرگ مواجه می شوی.

برای موفقیت باید بهتر، سریع تر و دقیق تر از سایر کارآفرینان باشی.

تنها نگرش مناسب برای کسب و کار اینترنتی این است که سال ها زندگی ات و پس اندازت را سرمایه گذاری می کنی .

درنهایت هم احتمال دارد شکست بخوری و یا اینکه موفق شوی.

اما اگر موفق شوی، به دلیل هوش خلاقانه یا هیچ چیز عجیب و غریبی نیست.

موفقیتت تنها به خاطر کار سخت، تفکر صحیح مهارت است.

هیچ راه میانبری هم وجود ندارد.

2. در کسب و کار اینترنتی باهوش بودن کافی نیست

همه ی ما داستان کارآفرینان اینترنتی کلیشه ای را شنیده ایم.

افراد باهوشی که فرصت هایی را می بینند که هیچ کس دیگر نمی بیند.

شب و روز کار می کنند تا یک محصول پیشگام تولید کنند.

و سپس یک نتیجه عالی نصیب شان می شود.

معادله موفقیت شان چیزی شبیه این است:

هوش + فرصت + کار سخت = موفقیت

و این یک داستان زیباست.

مثل خیلی از داستان های دیگر.

این معادله درست است اما بعضی از جزئیات آن کم است.

برای به دست آوردن پول در فضای آنلاین، نیاز داری که باهوش باشی؛ فرصت ها را ببینی؛ سخت کار کنی.

همه ی این متغیرها کاملاً درست هستند.

اما هیچ کس در مورد متغیر مهمی که به اندازه ی سایر متغیرها مهم است چیزی نمی گوید.

اگر بخواهم این معادله را اصلاح کنم به این صورت در می آید:

(هوش + فرصت + کار سخت )* مهارت = موفقیت

این قسمت سخت کار اینترنتی است.

اما زمانی به درآمد های عالی می رسی که واقعاً مهارت کسب کرده باشی.

اگر می خواهی یک طراح گرافیک فریلنسر باشی، باید در درجه ی اول یک طراح گرافیک عالی باشی.

باید در کسب و کارت تبدیل به یک نخبه شوی.

شاید اندازه گیری نخبه بودن کار سختی باشد.

در واقع می توانم بگویم باید جزو یک درصد برتر کسب و کارت باشی.

اما در حقیقت کار خیلی سختی نیست.

چیزی است که با چند سال مطالعه و کار دقیق به آن دست خواهی یافت.

3. آموزش همه چیز است و هیچ چیزی نیست

تمام کارآفرینان آفرینان آموزش را رد می کنند.

آن ها معتقدند که سیستم های آموزشی مثل دانشگاه ناقص است و یک مدل تجربی برای یادگیری ارائه می دهند.

این مدل نه تنها برای یادگیری است بلکه برای بهبود مهارت ها در دنیای واقعی است.

در واقع کارآفرینان یاد می گیرند که چطور به خودشان آموزش بدهند.

نه فقط با خواندن کتاب ها، نه با مشاهده در دنیای اطراف.

آن ها درباره ی هر چیزی که می خوانند و می بینند فکر می کنند و سپس از تفسیرهای خودشان استفاده می کنند.

آن ها به هیچ کس وابسته نیستند و برای خودشان آن را تشخیص می دهند.

تنها چیزی که می توان آن ها را انتقال داد مهارت هاست.

بسیاری از مهارت هایی که برای یک کسب و کار آنلاین لازم هستند، تغییر نمی کنند.

اینکه در یادگیری این مهارت ها یک نفر که در این زمینه تجربه دارد در کنارتان باشد خیلی عالی است.

اگر برای مثال بخواهی تبلیغ نویسی یاد بگیری، زمانی که استادی داشته باشی که تبلیغ هایت را نقد و بررسی کند سریع تر رشد خواهی کرد.

می توانی در از کتاب ها، دوره های آنلاین و دیگر اشکال آموزش برای افزایش مهارت هایت استفاده کنی.

برخی از مهارت ها هستند که همیشه در تقاضا هستند.

من نامشان را می گذارم مهارت های همیشه سبز.

مهارت هایی که علاوه بر این که خودشان یک کسب وکار محسوب می شوند، برای اکثر کسب و کارهای دیگر هم مورد نیاز هستند.

افرادی که در این یکی یا چند تا از این حوزه ها مهارت داشته باشند می توانند به راحتی به صورت فریلنسری، درآمدهای خیلی بالا داشته باشند.

همچنین می توانندساعت کارشان را انتخاب کنند؛ هر موقع دوست داشتند سفر کنندو یک زندگی خیلی خوب بسازند.

البته آن ها آزادی کامل ندارند.

زیرا آن ها هم مجبور به کار هستند.

اما واقعیتی که وجود دارد این است که ….

4. هیچ کس به دنبال آزادی کامل نیست

احتمالاً تو هم ایده ی ساختن یک درآمد غیر فعال که هر ماه پول به حسابت بیاید را دوست داری؟

شاید کار کردن با لباس راحتی در خانه، انتخاب ساعات کار و سفر به هر جای جهان را دوست داشته باشی.

این ها همه از درآمد منفعل است و در آمد منفعل مساوی آزادی است.

خبر خوبی هم برایت دارم.

همچین چیزی اتفاق می افتد.

اما با سال ها تلاش.

ممکن است از ابتدا تا انتهای مسیر ساختن درآمد منفعل سال ها زمان نیاز داشته باشی.

اما نکته ای که وجود دارد این است که احتمالاً کسی به دنبال آزادی کامل نیست.

در واقع چیزی که هرکسی به دنبال آن است انعطاف پذیری در کار است و خوشبختانه رسیدن به این چندان دشوار نیست.

تفاوت بین آزادی و انعطاف پذیری کار چیست؟

آزادی به معنی این است که می توانی هر روز صبح که بیدار شدی، هر کاری که دلت خواست انجام دهی.

یا اصلاً تمام روز را در رختخواب بخوابی.

می توانی تمام زندگی ات را کنترل کنی.

اما انعطاف پذیری تنها کنترل جزئی به تو می دهد.

هنوز هم باید کار کنی.

اما با این تفاوت که می توانی در مورد این که چه موقع و کجا آن کار را انجام دهی تصمیم بگیری.

مثلا می توانی با خانواده ات به سفر بروی و لپ تاپ را همراه خودت میبری و آنجا به کارهایت رسیدگی می کنی.

با جیب ددی یک شبه مرد شو (طنز)

سرباز

«موافقت کمیسیون تلفیق با خرید سربازی؛ ۲۵۰ میلیون تومان برای زیر کاردانی، ۴۰۰ میلیون تومان برای لیسانسه‌ها و فوق لیسانسه‌ها و ۶۰۰ میلیون تومان برای صاحبان مدرک دکترا.»

موضوع بهتر بودن علم یا ثروت دیگر برای هیچ‌کس سوال نیست. همه خوب می‌دانیم با ثروت (شما بخوانید جیب ددی‌جان) هرچیزی را می‌شود خرید، حتی علم. بیایید دو نوزاد را که در خانواده ثروت‌مند و زیر خط‌فقری متولد می‌شوند با هم مقایسه کنیم.

نوازاد پسر در خانواده ثروت‌مند: در تاریخ رند و لاکچری در اتاقی وی‌آی پی که پر از بادکنک‌های آبی متالیک است، زیر تختی با تور آبی چشم باز می‌کند و دنیا به پهنای صورت بهش لبخند می‌زند.

نوزاد زیرخطفقری: در تاریخی که حتی یک عدد مشترک با هم ندارد، پسری وسط داد و بیدادهای مامای یک بیمارستان دولتی که از صدای مادر بیچاره‌اش هم بلندتر است، به دنیا می‌آید. با دیدن چهره عصبانی ماما می‌فهمد اوضاع توی شکم مادرش خیلی بهتر از دنیای بی‌اعصاب بیرون بود.

سن مدرسه رفتن‌ این دو بچه می‌رسد. اولی به مدرسه‌ای غیرانتفاعی در شمال شهر می‌رود که پول شهریه‌اش با حقوق یک سال پدر دومی برابری می‌کند. دومی به مدرسه‌ای دولتی می‌رود که چهل، پنجاه دانش‌آموز روی سر و کول هم‌دیگر بالا می‌روند و گاهی سرنیمکت‌ها سه نفره هم می‌نشینند.

سال‌ها می‌گذرد و هر دو به کنکور می‌رسند. اولی فقط مانده یک معلم استخدام کند تا جواب‌های کنکور را برایش بنویسد. آن‌قدر کلاس‌های خصوصی و مدرسه غیرانتفاعی نمونه‌سؤال به خوردش داده که می‌تواند با خیال راحت در یکی از دانشگاه‌های معتبر قبول شود. البته دومی هم قبول می‌شود. واحد تازه تأسیس در وسط کویر لوت، رشته گیاه‌شناسی.

اولی با مدارک دانشگاهی معتبر، و از همه مهم‌تر ددی پول‌دار، به خواستگاری می‌رود و در یکی از بهترین تالارهای شهر، مراسم عروسی برگزار می‌کند. اتفاقاً در همان شب دومی بار و بندیل‌ش را می‌بندد تا به نقطه صفر مرزی برای سربازی برود.

شاید بتواند با پایان خدمت جایی استخدام شود. درست است که اولی اصلاً نیازی به استخدام و این حرف‌ها نداشت، اما کارت پایان خدمت باید در جیب هر جوانی باشد. پس با پول و پشتوانه پدر، آن دو سال زندگی را برای خودش می‌خرد و یک شبه مرد می‌شود.

اما دومی باید دوسال صبر کند تا مرد شود و تازه بعد از آن برود سراغ کار و سرمایه و تشکیل زندگی که احتمالاً تا رسیدن به همه این شرایط، از مردی به پیرمردی تغییر شکل می‌دهد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.