الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال چیست؟ + روش معامله
الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال چیست؟ چگونه باید از این الگو در معاملات خود استفاده کنیم؟ الگوی سر و شانه (Head And Shoulders) در ارزهای دیجیتال چگونه است؟ بهترین آموزشی که میتوانید در مورد الگوی سر و شانه ببینید، در این مقاله قرار داده شده است. با مشاهده این الگو در نمودارهای قیمت، باید برای یک سقوط قیمت بسیار بزرگ آماده باشید. در این مقاله یاد میگیریم که چگونه از الگوی سر و شانه در معاملات استفاده کنیم. همچنین با الگوی سرو شانه معکوس آشنا میشوید.
الگوی سر و شانه چیست؟
این الگو یکی از اساسیترین الگوها است که با نام سر و شانه (Head And Shoulders) شناخته میشود. از این الگو در بازار کریپتوکارنسی و هر بازار مالی استفاده میشود و تشخیص آن بهسادگی امکانپذیر است و کار سختی در پیش نخواهید داشت.
الگو سر و شانه از یک خط مبنا یا همان خط گردن و سه قله تشکیل شده است که قله وسط در بالاترین موقعیت نسبت به قلههای دیگر قرار دارد. برای اینکه درک بهتری داشته باشید، باید بدن یک انسان را در نظر بگیرید که سر شخص موردنظر همان قله وسط و شانههای آن دو قله دیگر هستند که خط گردن از میان آنها عبور میکند.
همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، الگوی سر و شانه، الگویی نزولی برای نمودارهای قیمت هستند که تغییر روند صعودی را به نزولی نمایش میدهند؛ بنابراین با مشاهده سر و شانه باید شاهد ریزش قیمت باشیم.
الگوی سر و شانه کف چیست؟
الگوی سر و شانه نیز به شکل معکوس مورد استفاده قرار میگیرد، یعنی زمانی که روند نزولی ادامه دارد، با مشخصشدن الگو، شاهد تبدیل شدن روند نزولی به صعودی خواهیم بود. به معکوس الگوی سر و شانه، سر معامله معکوس چیست و شانه کف (Head And Shoulders Bottom) میگویند.
سر و شانه کف از خط مبنا یا گردن و سه دره (کف قیمت) تشکیل میشود. محل قرارگیری دره وسط بهگونهای است که در پایینترین سطح قرار میگیرد. در نتیجه مشاهده الگو سر و شانه کف، کف قیمت را نمایش میدهد و صعودی خواهد بود.
یکی از مزیتهای این الگوی سر و شانه این است که میتوان آن را در تمام بازههای زمانی پیدا کرد. در نتیجه تحلیلگران و تریدرها میتوانند نقاط ورود به معاملهای را بیابند. همچنین این الگو میتواند حر ضرر و اهداف قیمت را برای کاربران تعین کند. توجه داشته باشید که ممکن است الگویی که در نمودار قیمت مشاهده میکنید، الگو سر و شانه نباشد که این موضوع در مورد تمامی الگوها صدق میکند.
چطور الگوی سر و شانه را تشخیص دهیم؟
در این قسمت از مقاله الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال چیست؟ به نحوه تشخیص آن میپردازیم که چگونه آن را پیدا کنیم. برای این منظور مطالب زیر را از دست ندهید.
نحوه جاگیری الگوی سر و شانه
• شانه سمت چپ: افزایش قیمت، ایجاد قله و کاهش قیمت
• شانه سمت راست: سبب کاهش مجدد قیمت میشود، افزایشی برای درست کردن قله راست الگو سر و شانه که البته از قله سر کوتاهتر است. سپس افت شدید قیمت دارد.
• سر: افزایش مجدد قیمت و ایجاد قلهای بالاتر از شانهها
الگوی سر و شانه
به معامله معکوس چیست یاد داشته باشید که الگوی سر و شانه بهندرت بهصورت کامل تشکیل میشود و ممکن است بین سر و شانههای الگو، حرکتهای دیگری نیز مشاهده شود. نکته دیگری که باید به آن توجه کنید این است که روند قبل و پشتی الگوی سرو شانه، صعودی است؛ یعنی به هنگام تشخیص و شناسایی آن به روند قبلی آن نزی توجه لازم را داشته باشید.
نحوه جاگیری الگوی سر و شانه معکوس
• شانه سمت چپ: کاهش قیمت ایجاد معامله معکوس چیست میشود و به دنبال آن دره شکل میگیرد و موجب افزایش قیمت میشود.
• شانه سمت راست: افزایش داشته و سپس کاهش قیمت خواهد داشت و به دره سمت راست شک میدهد.
• سر: کاهش دوباره قیمت تا زمانی که درهای پایینتر ایجاد شود.
الگوی سر و شانه معکوس
در مورد الگوی سر و شانه کف نیز باید گفت که مانند الگوی سر و شانه بهندرت به شکل کامل دیده میشوند. همچنین باید به روند پشتی معامله معکوس چیست الگو توجه داشته باشید که روندی نزولی است.
ترسیم کردن خط گردن
خط گردن (neckline) یا خط مبنا، سطح مقاومت یا حمایتی است که تریدر (معاملهگر) برای مشخص کردن محدودههای مناسب برای سفارش گذاری از آن استفاده میکند. روند نزولی و شکسته شدن خط حمایت زمانی رخ میدهد که شانه سمت راست، در پایین خط گردن قرار بگیرد. در الگو سر و شانه کف، عملکردی بالعکس را شاهد هستیم؛ یعنی شانه سمت راست در بالای خط معامله معکوس چیست گردن یا مبنا قرار میگیرد که در این هنگام سطح مقاومت شکسته شده و روند صعودی میشود.
برای اینکه بتوانید خط مبنا را در الگوی سر و شانه رسم کنید، ابتدا باید شانه راست و چپ الگو را در نمودار مشخص کنید. در این مرحله باید کف قیمتی بعد از شانه سمت چپ را به همراه کیف قیمتی بعد از سر الگو را به هم متصل کنید تا خط گردن رسم شود. در الگوی سر و شانه کف نیز باید اوج قیمت بعد از شانه سمت چپ را به اوج قیمت بعد از سر متصل کنید تا خط گردن ترسیم شود.
خط گردن در الگوی سر و شانه
بعد از اینکه توانستید الگو سر و شانه بهصورت کامل مشخص کنید، باید سقوط قیمت در فاصله بین سر و خط گردن را مشاهده کنید. در الگو سر و شانه معکوس نیز باید قیمت از فاصله سر تا خط گردن افزایش پیدا کند.
روش معامله با الگو سر و شانه چگونه است؟
در قسمتهای قبلی به این موضوع اشاره کردیم که ممکن است الگویی که مشاهده میکنید، الگو سر و شانه نباشد؛ بنابراین باید تا کامل شدن سر و شانه الگو صبر کنید. چون ممکن است الگو به شکل کامل ایجاد نشود و یا بخش باقیمانده آن تکمیل نشود و الگو ناقص بماند. پس برای پیداکردن الگو سر و شانه باید منتظر باشیم تا الگوهای نیمه بهصورت کامل ایجاد شوند و تا وقتیکه الگو، خط گردن را قطع نکرده باشد، نباید اقدام به خرید و فروش کنید.
بعد از اینکه الگوی ایجاد شده تکمیل شد، باید صبر کنیم تا بعد از رسیدن به قله سمت راست، قیمت از خط گردن پایینتر برود. در الگو سر و شانه معکوس یا سر و شانه کف باید منتظر بمانیم تا شانه سمت راست به طور کامل شکل بگیرد و حرکتهای نمودار قیمت، بالاتر از خط گردن باشد.
حالا نوبت به معامله میرسد، جایی که باید قبل از رؤیت الگو، برای خود نقاط ورود و خروج را مشخص کرده باشید. در نظر گرفتن حد ضرر و سود نیز از فاکتورهایی است که باید آنها را از قبل در نظر گرفته باشید. البته میتوانید فاکتورهای دیگری که در سود و ضرر شما دخالت دارند را در برنامه ترید خود مشخص کنید.
تریدرها معمولاً در ناحیه تقاطع گردن و روند نمودار وارد بازار میشوند؛ زیرا این ناحیه رایجترین محل برای ورود معاملهگران است. اگر قصد داشته باشید در نقطه ورود دیگری وارد بازار شوید، باید صبر کنید. البته ممکن است که نقطه دیگری برای ورود به بازار معاملات پیدا نکنید.
نقطه ورود در سر و شانه معکوس
اگر در چنین موقعیتی قرار گرفتید باید صبر کنید تا بعد از قطع شدن خط گردن، پولبک (pullback) زده شود و روند بازگشتی دوبارهای به خط گردن انجام گیرد. استفاده از این روش محافظهکارانهتر است؛ زیرا با زیر نظر داشتن روند میتوانیم به این نتیجه برسیم که آیا از مسیر اصلاح جزئی کنارهگیری میکند و شکست اولیه را مجدداً دنبال میکند یا خیر. در تصویر میتوانید هر دو روش گفته شده را مشاهده کنید.
مشخص کردن حد ضرر در الگو سر و شانه + معکوس
تعیین حد ضرر در الگو سر و شانه
برای مشخص کردن حد ضرر در الگو سر و شانه باید به شانه راست دقت کنید. حد ضرر دقیقاً بالاتر از شانه راست قرار میگیرد و از ناحیه سر الگو نیز میتوانید بهعنوان حد ضرر کمک بگیرید. البته استفاده از این سطح بهعنوان سطح ضرر ریسک و خطرپذیری بالایی میطلبد و نسب سود به ضرر را کاهش میدهد.
تعیین حد ضرر در الگو سر و شانه معکوس
در الگو سر و شانه کف یا همان معکوس باید حد ضرر را زیر شانه راست در نظر بگیرید. در این الگو نیز میتوانید حد ضرر را روی سر الگو قرار بدهید. اما همانطور که گفتیم در این روش ریسک بیشتری را باید به جان بخرید. در تصویر قبلی حد ضرر روی 10 دلار تنظیم شده است که دقیقاً زیر شانه راست الگو قرار گرفته است.
تعیین حد سود در الگو سر و شانه
بعد از کامل شدن الگو سر و شانه یا سر و شانه معکوس، قیمت ارز دیجیتال به مقدار فاصله بین سر تا خط گردن کاهش یا افزایش پیدا میکند. در حقیقت حد سود در الگوی سر و شانه، میزان تفاوت قیمت بین بالا (سر الگو) و پایینترین (کف الگو) سطح در هرکدام از الگوها میباشد. اختلاف قیمت ایجاد شده از خط مبنا (خط گردن) کم میشود تا حد سود در نمودار نزولی به دست آید.
این اختلاف قیمت ایجاد شده در الگو سر و شانه کف، به خط گردن اضافه میشود تا مقصود قیمت و نقطه سوددهی در روند صعودی تعیین شود.
هدف سود در الگوی سر و شانه معکوس
تعیین حد سود در الگو سر و شانه کف
برای اینکه دقیقتر به این موضوع اشاره کرده باشیم، به تصویر بالا نگاه کنید. حد سود برای الگو سر و شانه کف اینگونه محاسبه میشود:
۱۱ دلار ₌ (کمترین حد قیمت) ۱۰۲ دلار ₋ (بیشترین حد قیمت پس از شانه چپ) ۱۱۳ دلار
سرانجام اختلاف 2 قیمت به خط مبنا اضافه میشود. در ادامه اگر 113 را با 11 جمع کنیم، به عدد 124 میرسیم که باید در این عدد وارد بازار شویم تا با سود کاملی از آن خارج شویم.
اختلاف این دو قیمت به خط گردن اضافه میشود (در الگوی سر و شانه معمولی، کسر میشود). اگر ۱۱۳ را با ۱۱ جمع کنیم، حاصل ۱۲۴ خواهد شد و بنابراین باید سفارش خود را روی ۱۲۴ تنظیم کنیم تا با سود کامل از بازار خارج شویم. در برخی موارد زمانی که سرمایهگذاران خط گردن را تعیین میکنند، برای رسیدن به موقعیت دلخواه و کسب سود، باید مدتزمان زیادی را منتظر بهمانند.
احتیاط در هر شرایطی توصیه میشود و افراد تازهکار باید در معاملات خود حد سودی کمتری را در نظر بگیرند؛ زیرا بعضی اوقات الگوها به شکل دقیق، کامل نمیشوند و ممکن است خطایی رخ دهد.
ترید با الگوی سر و شانه (Head And Shoulders)چه مشکلاتی به همراه دارد؟
استفاده از هر الگو و اندیکاتوری با ایرادات و مشکلات کوچکی همراه است. به همین دلیل در مطالب اصرار بر احتیاط کردیم. در این قسمت از مقاله به مشکلاتی که ممکن است هنگام ترید با این الگو برای شما ایجاد شود اشاره میکنیم:
1. زمانبر بودن یکی از مشکلاتی است که شما با آن دست و پنجه نرم میکنید. چرا؟ چون برای اطمینان بیشتر از صحت الگو باید تا کامل شدن آن صبر کنید.
2. استفاده از الگو سر و شانه همیشه درست کار نمیکند و ممکن است نمودار قیمت با حد ضرر تماس برقرار کند و معامله از بین برود.
3. یکی دیگر از مشکلات این است که همیشه حد سود سرانجام پیدا نمیکند و ممکن است برخی اوقات به هدف خود نرسید.
4. الگوی سر و شانه همیشه خوب عمل نمیکند. بهطوریکه ممکن است بعد از ایجاد یک شانه، افت قیمت بسیار زیادی ایجاد شود که کاملاً پیشبینی نشده است؛ بنابراین به حد سود خود دست پیدا نخواهید کرد.
استفاده از الگو سر و شانه همیشه ترسیمی نیست و برخی تحلیل گران و معاملهگران، ممکن است بهصورت ذهنی الگو را تشخیص دهند. البته رسم الگو کمک میکند تا نقطه ورود، حد سود و ضرر مشخص شود و درصد ریسک را کاهش میبخشد. در این مقاله آموختیم که الگو از شانه سمت چپ آغاز میشود و سپس در شانه سمت راست خاتمه پیدا میکند. در مقاله بعدی وبسایت بایننس فارسی قصد داریم به این موضوع بپردازیم: تایم فریم (بازه زمانی) در تحلیل تکنیکال چیست؟ + آموزش
آموزش پیدا کردن نقطه ورود در معاملات فارکس
اگر مدیریت سرمایه نیمی از معاملات باشد، تعیین نقطه ورود فارکس بخش دیگر را تشکیل میدهد. اگر نتوانید نقاط ورود به معامله را به درستی تعیین کنید، حتی بهترین تحلیلها نیز تاثیر چندانی نخواهد داشت. حتی اگر از افزایش قیمت یک جفت ارز در آینده اطلاع داشته باشیم، اگر از زمان وقوع این افزایش قیمت اطلاعی نداشته باشید، بعید است دانش شما سودی به همراه داشته باشد. در مقابل نیز اگر شرایط جفت ارزی شرایط مناسبی برای خرید نداشته باشد و شما در موقعیت نامناسب وارد معامله شوید، سرمایه خود را در معرض ریسک قرار میدهید.
تسلط بر زمان ورود به معاملات، بازدهی مثبت شما را در نوسانات بازار فارکس افزایش میدهد. در این مقاله سعی کردیم به بررسی ۳ استراتژی بپردازیم که در ورود شما به معاملات مفید خواهد بود.
نقطه ورود در معاملات فارکس چیست؟
نقطه ورود فارکس (entry point)، سطح یا قیمت مشخصی است که یک معاملهگر، به قصد خرید یا فروش، وارد معامله میشود. تصمیمگیری درباره نقطه ورود معاملات در فارکس، به علت عوامل متغییر زیادی که در بازار فارکس وجود دارد، اندکی پیچیده است. بهترین زمان برای ورود به معاملات فارکس به استراتژی و سبک معامله بستگی دارد. رویکردهای متفاوتی در این زمینه وجود دارد. ۳ موردی که در مقاله بررسی خواهیم کرد، تنها رویکردهای محبوب هستند و تنها روشهای موجود نیستند.
استراتژی نقطه ورود فارکس شماره 1: کانالهای روند
خطوط روند ابزارهای اساسی مورد استفاده تحلیلگرهای تکنیکال هستند. عموما از این ابزارهای برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت استفاده میشود. در مثال زیر، قیمت به وضوح حرکات سقفهای بالاتر (Higher Highs) و کفهای بالاتر (Higher Lows) مشخصی را نشان میدهد که نشان از یک روند صعودی برجسته دارد. این موضوع امکان تشخیص سوگیری معاملاتی (trading bias) خرید در حمایت و کسب سود در مقامت را فراهم میکند. وقتی قیمت این سطوح کلیدی حمایت و مقاومت را شکست، معاملهگران باید از احتمال برکاوت (Breakout) یا معکوس شدن روند آگاه باشند.
استراتژی ورود فارکس بر اساس کانالهای روند، نمودار هفتگی USD/ZAR
سوگیری معاملاتی (trading bias) چیست؟
سوگیری معاملاتی (trading bias)، یک نوع آمادگی یا چشمانداز در بازارهای مالی است که در آن معاملهگران نسبت به وقوع یک نتیجه مشخص در مقایسه با سایر گزینههای جایگزین، احتمال بیشتری قائل میشوند. این سوگیریهای معاملاتی، معمولا توسط عوامل فاندامنتال یا تکنیکال تعیین میشوند. این مفهوم اغلب با روند بازار ارتباط مستقیم دارد.
استراتژی نقطه ورود فارکس شماره 2: الگوهای کندلی
الگوهای کندلی (Candlestick) ابزار قدرتمندی است که توسط معاملهگران، برای جستجوی نقاط ورود فارکس و سیگنالهای فارکس، استفاده میشود. در مثال زیر، الگوی کندلی چکشی (hammer) را میتوان به عنوان نطقه ورود در جفت ارز فارکس EUR/USD در نظر گرفت.
البته در نظر داشته باشید که شناسایی چکش یا هر الگوی کندلی دیگر، نقطه ورود شما به معامله را تایید نمیکند. نقاط ورود به اندازه الگوهای کندلی اهمیت دارند. نقاط ورود بیشتر الگوی کندلی را تایید میکند، بنابراین ریسک را کاهش داده و احتمال موفقیت را بالا میبرد.
الگوی کندل چکشی، نمودار روزانه EUR/USD
در نمودار بالا، الگوی چکشی با دایره آبی مشخص شده است. با وجود اینکه الگوی کندل چکش تغییر روند را نشان میدهد؛ اما بدون تاییدهای دیگر، این الگو ممکن است سیگنال درستی را نشان ندهد. در این حالت، درصورتیکه بعد از کندل چکش یک کندل صعودی تشکیل شود، احتمال اینکه کندل تشکیل شده، تاییدی برای تغییر روند باشد بالاست. این سوگیری قوی و رو به بالا بوده و کندل چکشی را برای معاملهگران تایید میکند.
معاملهگران اغلب به دنبال نشانههای متعددی برای تایید اعتبار معاملهها (مانند اندیکاتورها)، در الگوهای کندلی، حرکات قیمت و اخبار، هستند؛ اما در این مقاله سعی کردیم از استراتژیهای ساده استفاده کنیم.
استراتژی نقطه ورود فارکس شماره 3: برکاوت (Breakout)
استفاده از برکاوت به عنوان سیگنال ورود، یکی از پرکاربردترین ابزارهای تعیین نقطه ورود فارکس توسط معاملهگران است. استراتژی بریک اوت شامل شناسایی سطوح کلیدی و استفاده از آنها برای مشخص کردن نقطه ورود است. کسب اطلاعات در زمینه حرکات قیمت یا پرایس اکشن، کلید استفاده از استراتژی بریکاوت است. معاملات بریکاوت زمانی رخ میدهد که قیمتها فراتر از سطوح حمایت یا مقاومت حرکت کند.
به دلیل سادگی این استراتژی، استفاده از بریک اوت برای تشخیص نقطه ورود جهت استفاده معاملهگران تازهکار نیز مناسب است. مثال زیر یک سطح حمایت کلیدی (به رنگ قرمز) را نشان میدهد. بعد از آن یک بریکاوت همراه با افزایش حجم رخ میدهد که بیشتر از حرکات نزولی حمایت میکند. ورود با یک جهش ساده از سطح حمایت تحریک میشود. در موارد دیگر، معاملهگران به دنبال یک کندل تایید کننده هستند که خارج از سطوح کلیدی تشکیل شود.
استراتژی ورود به معامله فارکس بر اساس بریک اوت، نمودار روزانه USD/JPY
نمودار هیکن آشی Heikin Ashi چیست و چگونه با آن معامله انجام دهیم
نمودار هیکن آشی تکنیکی برای مشاهده پرایس اکشن با شفافیت و وضوح بیشتر و نویز کمتر است بیشتر به این دلیل که محاسبات آن از میانگین حرکت قیمت به دست میآیند. بنابراین فرصت تشخیص واضح روندهای بازار و پیش بینی هر چه بهتر و دقیق تر قیمتهای آینده را فراهم میکند.
بعلاوه، هیکن آشی از این جهت که به تریدرها امکان میدهد خط روند روی نمودارهای کندل استیک را بهتر ترجمه کنند، قابل اطمینان است. همچنین از طریق نمایش نقاط معکوس شدن روند یا بریک اوت، به شما کمک میکند نقاط ورودی خوب را بهتر پیدا کنید. وقتی هیکن آشی را در معاملات کریپتو اعمال کنید، بهتر میتوانید نوسان شدید بازار را به اطلاعاتی ارزشمند تبدیل کنید. چون هیکن آشی به تعریف و مشخص کردن وضعیت بازار کمک میکند و پایه و اساسی قوی برای تعهد به سرمایه گذاری شکل میدهد.
اگر از الگوهای هیکن آشی (مثل کنج، مثلث و دوجی) در ترکیب با اطلاعات مربوط به وضعیت روند استفاده شود، نتایج فوق العاده خواهد بود.
با ما همراه باشید تا شما را با مفاهیمی که به درک هر چه بیشتر کندلهای هیکن آشی کمک میکنند آشنا کنیم؛ همچنین یکسری استراتژی معاملاتی مفید با استفاده از هیکن آشی که میتوانند شما را به سود قابل توجهی برسانند.
نمودار هیکن آشی چیست؟
هیکن آشی یکی از قدیمی ترین تکنیکهای ژاپنی است که در دهه 1700 میلیادی برای به تصویر کشیدن دادههای قیمت طراحی شد. نمودار هیکن آشی یک نوع گراف است که قلهها، کفها و نرخهای بسته شدن یک ارز دیجیتال را در یک بازه زمانی خاص مشخص کرده و برای تحلیل تکنیکال از آن استفاده میشود.
تفاوت اصلی هیکن آشی با سایر تکنیکها این است که از آن در نحوه محاسبه کندل استیکها و ترسیم آنها روی یک نمودار استفاده میشود. در این مطلب به بررسی نحوه محاسبه قیمتهای OHLC توسط هیکن آشی میپردازیم
به غیر از نمودار هیکن آشی، نمودار خطی، میلهای و کندل استیک هم جزء پرطرفدارترین انواع نمودارها محسوب میشوند.
آشنایی با هدف هیکن آشی
گرچه هیکن آشی برای تشخیص خطوط روند بازار بسیار مفید است اما باید از آن در ترکیب با عناصر دیگر استفاده کرد تا پتانسیل کامل آن تحقق پیدا کند. پرایس اکشن (الگوهای هیکن آشی) و رفتار هر یک از کندلها با در نظر گرفتن زمینه کلی تر، از جمله این عناصر هستند.
خود کندلهای هیکن آشی به تنهایی برتری خاصی ایجاد نمیکنند و باید از آنها با در نظر گرفتن روند کلی بازار استفاده کرد.
با این حال تعاریفی هستند که به درک کامل این مفهوم کمک میکنند.
اول از همه اینکه یک کندل هیکن آشی یک بدنه به همراه یک سایه بالایی دارد و ممکن است سایه پایینی داشته باشد یا نداشته باشد (فیتیله).
هیکن آشی که بدنه سبزی داشته باشد و فاقد فیتیله پایینی باشد، نشان دهنده روند صعودی قوی است اما فرض کنید که کم کم یک فیتیله پایینی شکل میگیرد. در این حال احتمال کاهش مومنتوم صعودی وجود دارد و ممکن است که این شرایط سیگنال معکوس شدن قیمت یا حداقل اصلاح نرخ باشد.
از طرف دیگر یک کندل هیکن آشی با بدنه قرمز که فیتیله بالایی نداشته باشد، نشان دهنده یک روند نزولی قوی است. با این حال مثل سناریوی قبلی اگر فیتیله بالایی نمایان شود، احتمال کاهش مومنتوم نزولی وجود دارد. در نتیجه ممکن است به زودی شاهد یک حرکت اصلاحی یا معکوس شدن روند باشیم.
اما وجود یک گروه کندل قرمز چه مفهومی دارد؟
اگر این وضعیت ایجاد شود، یعنی روند نزولی را داریم و وجود یک گروه کندل سبز نشان دهنده روند صعودی است. نمودار زیر بازه زمانی 30 دقیقهای قیمت بیتکوین در مقابل دلار را نشان میدهد و هر دو سناریو مشخص شده است.
اندازه فیتیله هیکن آشی میتواند نشان دهنده تغییر مومنتوم باشد. به صورت کلی، کوچک بودن فیتیله هیکن آشی که پس از آن فیتیلههایی پهن تر قرار داشته باشد، نشان میدهد که فشار خرید (فروش) در حال شکل گیری است.
در این حالت شما به عنوان یک تریدر کریپتو باید به دنبال معکوس شدن احتمالی روند باشید. در مثال زیر میتوان دید که چطور اندازه فیتیله پایینی رو به تغییر است. دقت کنید که چطور کندل استیک A هیکن آشی فیتیلهای بسیار بزرگتر از فیتیلههای قبلی دارد. چنین شرایطی نشان میدهد که احتمالاً معکوس شدگی روند در راه است.
الگوهای هیکن آشی
پیش از یاد گرفتن نحوه استفاده از هیکن آشی، اول باید با الگوهای آن آشنا شوید. در حالت ایده آل ترکیب روندها با الگوهای ایجاد شده توسط پرایس اکشن میتوانند احتمالات را به نفع تریدر رقم بزنند. بنابراین در ادامه بعضی از مطمئن ترین الگوها مشخص شده اند.
دوجی
به طور کلی دوجی وقتی شکل میگیرد که قیمت در سطحی مشابه قیمت باز شدن، بسته میشود. دوجی هیکن آشی معمولاً نشان دهنده عدم پیروی از جهت روند است. در نتیجه وقتی این الگو شکل میگیرد ممکن است به زودی شاهد معکوس شدن روند باشیم.
بنابراین باید از این الگوی معکوس شدن فقط با در نظر گرفتن روند کلی بازار استفاده کرد. در ادامه مثالی از بازه زمانی 30 دقیقهای نمودار بیتکوین و دلار مشاهده میشود که دوجی در آن شناسایی شده است.
الگوهای مثلثی
چندین الگوی مثلثی وجود دارند که نشان دهنده ایجاد توقف در روند کلی بازار هستند و میتوانند به تداوم یا معکوس شدن روند منتهی شوند. البته، ورود به پوزیشن Short یا Long کاملاً به این بستگی دارد که الگوی مورد نظر در کدام قسمت از روند کلی شکل بگیرد.
معمولاً ساختار مثلث به سمت یک نقطه میانی همگرایی دارد. بریک اوت مشخص میکند که احتمالاً مومنتوم تا کجا ادامه خواهد داشت.
در مثال بالا، شکل گیری یک مثلث روی نمودار روزانه بیتکوین را مشاهده میکنید. همانطور که مشاهده میکنید، پس از عبور نمودار قیمت از محدوده بالا (فلش سیاه) روند صعودی تعریف شده توسط کندلهای هیکن آشی سبز متوالی ادامه پیدا کرده است.
کنج
یکی دیگر از الگوهای پرتکرار روی نمودارهای قیمت، کنج است که دو نوع صعودی و نزولی دارد. اولی مفهوم خرسی دارد چون نشان دهنده نبود نیروی ادامه حرکت به صورت صعودی است در نتیجه ممکن است به زودی شاهد یک حرکت اصلاحی یا معکوس شدن روند باشیم - مثل نمودار یک ساعته بیتکوین.
در عین حال، الگوی کنج نزولی مفهومی گاوی (صعودی) دارد و احتمال موفقیت آمیز شدن آن در صورتی که روند اصلی قوی و صعودی باشد وجود دارد. این مثال را ببینید:
تفاوت کندلهای هیکن آشی با کندل استیکهای معمولی
در نگاه اول، کندلهای هیکن آشی و کندلهای معمولی شبیه هم به نظر میرسند اما با بررسی دقیق تر متوجه میشویم که هیکن آشی پرایس اکشن روان تری دارد و خط روند آن نسبت به نمودارهای کندل استیک معمولی منسجم تر است. این مسئله برتری چشمگیر هیکن آشی نسبت به کندل مستقل را نشان میدهد.
چگونه کندلهای هیکن آشی را تشخیص دهیم؟
در مثال زیر، یک نمودار بیتکوین در بازه زمانی 10 دقیقهای ترسیم شده که نشان میدهد چطور روی نمودار هیکن آشی، قیمت نشان دهنده بلاکهای کندل استیک قرمز پشت سر هم است. در عین حال، نمودار سنتی تغییرات بیشتری در کندلها دارد که بعضی وقتها قرمز و بعضی وقتها سبز هستند.
این حرکت روان روی کندلهای هیکن آشی به تریدرها امکان میدهد که وضعیت بازار را بهتر درک کنند. چون زمانی که یک ارز خاص بر حسب یک روند حرکت میکند، حرکت آن برای روند صعودی و نزولی به ترتیب در قالب کندلهای سبز یا قرمز نمایش داده میشود. در نتیجه تشخیص اینکه آیا بازار بر اساس یک روند حرکت میکند یا خیر، راحت تر خواهد بود.
با این اطلاعات و یکسری الگوی پرایس اکشن (الگوهای هیکن) سرمایه گذار میتواند یک طرح معاملاتی برای ورود به بازار ایجاد کند.
چه مواقعی باید از کندلهای هیکن آشی استفاده کرد؟
کندلهای هیکن آشی باید با استراتژیهای پیروی از روند استفاده شوند. در حالت ایده آل، تریدرها باید از کندلها در بازارهایی استفاده کنند که طبق یک روند خاص حرکت میکنند. وقتی یک ارز دیجیتال در راستای روندی که به خوبی شکل گرفته حرکت میکند، کندلها همهی الگوهای نمودار و روندها را شفاف تر نشان میدهند.
محاسبات هیکن آشی
مقادیر کندلهای هیکن آشی با قیمتهای باز، قله، کف و بسته شدن بر اساس میانگین قیمت محاسبه میشوند. در واقع هیکن آشی به زبان ژاپنی به معنای میانگین سرعت است. بنابراین در بازار چنین الگویی نشان دهنده میانگین تغییرات قیمت است.
محاسبه هیکن آشی قیمتها بر اساس فرمولهای زیر انجام میشود:
O = 1/2 * (Oprev + Cprev) C = 1/4 * (O+C+H+L) H = Max [High, Open, Close] L = Min (Low, Open, Close]
- O= Open,
- H= High,
- L= Low,
- C= Close.
در مقابل، محاسبات نمودار کندل استیک معمولی ساده تر است. مقادیر باز، قله، کف و بسته شدن همگی میانگین تغییرات قیمت ارزهای دیجیتال را به مرور زمان نشان میدهند. یکی دیگر از تفاوتهای محاسبات هیکن آشی و کندل این است که کندل استیکهای گذشته تأثیر چشمگیری بر شکل گیری کندل استیکهای کنونی ندارند.
چگونه در معاملات کریپتو از هیکن آشی استفاده کنیم؟
برای اجرای معامله باید بازاری با نوسان و نقدینگی کافی را انتخاب کرد تا امکان اجرای معامله وجود داشته باشد. البته این استراتژی در بازار فارکس هم کارایی دارد.
با رشد و تکامل بازار سنتی، پتانسیل سودآوری در این بازار محدود میشود. از اینرو حالا بسیاری از تریدرها به بازار ارزهای دیجیتال روی آورده اند. امروزه بازار ارزهای دیجیتال یکی از جذاب ترین بازارها محسوب میشود. با وجود نوسان، نقدینگی و شرکتهای مختلفی که ابزارهای سرمایه گذاری جذابی برای این بازار ارایه میدهند، فرصتهای زیادی برای کسب سود از این بازار شکل گرفته است.
بنابراین اگر میخواهید فرصتهای معاملاتی خوب را تشخیص دهید، با ما همراه باشید:
تشخیص نمودار خرسی یا گاوی
تشخیص مومنتوم بازار برای ثبت معاملات در راستای آن اهمیت زیادی دارد. به عبارت دیگر، سعی کنید از رویکرد پیروی از روند استفاده کنید.
در اینجا تحلیل چند بازه زمانی نقش مهمی دارد چون به ما برای تشخیص این مومنتوم کمک میکند. در نمودار بعدی بیتکوین روی بازه 12 ساعته، بریک اوت یک الگوی مثلثی با یک کندل استیک سبز مشاهده میشود. بعلاوه میبینیم که این دو محدوده نقش سطح مقاومت (خطوط آبی) را دارند.
راهنمای گام به گام معامله با هیکن آشی
برای اجرای معامله با استفاده از هیکن آشی، این مراحل را در نظر داشته باشید:
- مومنتوم را بر اساس نموداری با بازه زمانی بالاتر تعیین کنید. میتوانید از الگوهای فراهم شده توسط پرایس اکشن مثل مثلث یا کنج برای پیدا کردن بریک اوت و یا تداوم روند استفاده کنید.
- سطوح اصلی مقاومت و پشتیبانی را که میتوانند بر تغییرات قیمت تأثیرگذار باشند مشخص کنید.
- وقتی که جهت معاملات همسو با مومنتوم بازه زمانی بالاتر است، به دنبال هیکن آشی برای تشخیص سیگنالهای خرید و فروش در بازههای زمانی کوتاه تر باشید.
- وقتی سفارش حد ضرر را تنظیم میکنید، یک سطح تعریف شده داشته باشید تا ریسک معامله را کنترل کنید.
مثالی از تحلیل نمودار هیکن آشی
در ابتدا مومنتوم بازه زمانی طولانی تر را مشخص کنید. ما برای این مثال از تصویر قبل استفاده میکنیم که یک بریک اوت از الگوی مثلثی در نمودار 12 ساعته بیتکوین دارد که مومنتوم و روند (کندل سبز بزرگ صاف) را مشخص میکند.
پس از مشخص کردن مومنتوم، به دنبال تداوم کندل هیکن آشی 12 ساعته سبز هستیم بنابراین روی نمودار 2 ساعته زوم میکنیم تا تداوم را تشخیص دهیم. این تداوم میتواند در قالب هر گونه الگوی ادامه روندی نمایش داده شود که میتواند کنج یا مثلث باشد.
برای این مثال خاص، دو گزینه برای ورود پس از بریک اوت از مثلثها داریم، نقاط ورود به صورت نقطههای سیاه و حد توقف به صورت خط قرمز مشخص شده است.
مشخص کردن سطح مقاومت هم مهم است. دقت داشته باشید که اگر این خطوط مثل سطح مقاومت عمل نکنند، میتوانند برای حفظ پوزیشن Long ما مفید باشند چون نقاط محوری هستند که احتمالاً فروشندههای Short، حد توقفشان را در آنجا تنظیم کرده اند.
یکی از گزینههای تنظیم حد توقف متغیر، توجه به مومنتوم بازه زمانی طولانی تر است. در این مثال زمانی که کندل، پایین تر از قبلی بسته میشود، نقطه خروج داریم (نقطه سبز).
مزایا و معایب اجرای معامله بر اساس هیکن آشی
مزایای اصلی استفاده از هیکن آشی عبارتند از:
- هیکن آشی نموداری است که پرایس اکشن را همواتر را کرده و به ما امکان میدهد روند قیمت را با شفافیت و وضوح بهتر شناسایی کنیم و نویزهایی که معمولاً در انواع نمودارهای دیگر وجود دارد را حذف کنیم.
- با توجه به شفافیت ایجاد شده برای تشخیص روندها، روشهای مختلفی برای تنظیم سفارش حد توقف وجود دارد چون مومنتوم روند بر اساس ساختار کندلها به خوبی تعریف میشود؛ کندلهای سبز مسطح بزرگ که فیتیله پایینی ندارند، سیگنالی سالم برای تداوم روند هستند. بنابراین سیستم حد توقف متحرک میتواند بر همین اساس عمل کند.
- امروزه چنین مدلهای معامله معکوس چیست نموداری تقریباً در همه پلتفرمهای معاملاتی وجود دارند.
- با توجه به عدم وجود نویز در این نمودارها، الگوهای پرایس اکشن مطمئن تر هستند چون الگوهای هیکن آشی بخش مهمی از نویز موجود در بازار را حذف میکنند.
- تحلیل نمودارهای هیکن آشی برای هر بازه زمانی مناسب است از جمله یک ساعته تا یک دقیقه ای. این بازه اهمیت زیادی ندارد چون این نمودارها روشی منسجم برای نمایش قیمت هستند.
اما از طرفی باید توجه داشت که با نمودارهای میلهای یا کندل سنتی، ممکن است بعضی از سیگنالهای معکوس شدن روند پیش از وقوع آنها در هیکن آشی، قابل شناسایی باشند. چون هیکن آشی مبتنی بر میانگین قیمت است بنابراین ساختار آن به طور کلی تأخیری محسوب میشود. اما این نقطه ضعف چندان مهم نیست چون میتوانید بر اساس تداوم روند به خوبی عمل کرده و از روند کنونی به نفع خودتان استفاده کنید.
اشتباهاتی که باید از آنها اجتناب کرد
یکی از اشتباهات اصلی که تریدرها معمولاً هنگام استفاده از کندلهای هیکن آشی مرتکب آن میشوند، عدم تحلیل چند بازه زمانی است. چون تریدرها فقط متمرکز بر یک بازه زمانی میشوند که ممکن است در حال حرکت افقی باشد. در نتیجه اگر در حال اجرای معامله با دنباله روی از روند هستید، این روش میتواند شانس سودآوری شما را به طور چشمگیری کاهش دهد.
بنابراین، بهترین راه بررسی بازههای زمانی طولانی تر است که مومنتوم (کندلهای مسطح بزرگ) در آن وجود دارد و بعد پرداختن به بازه زمانی کوتاه تر برای تشخیص تداوم حرکت در جهت مومنتوم. معمولاً این مومنتوم که روی بازه زمانی طولانی تر وجود دارد با استفاده از استراتژی هیکن آشی قابل تشخیص است. مثلاً تداوم شکست الگوی مثلثی روزانه را در نظر داشته باشید اما از طرفی میتوانید زمانبندی این تداوم حرکت را روی نمودار ساعتی تشخیص دهید.
صحبتهای پایانی
معامله در سمت و جهت درست بازار ارزهای دیجیتال در صورتی که به جای نمودار کندل استیک کلاسیک از هیکن آشی استفاده کنید، بسیار راحت تر خواهد بود. در مجموع قابلیتهای مختلف هیکن آشی امکان تشخیص فرصتهای معاملاتی برای ارز دیجیتال دلخواه را فراهم میکند. اما باز هم بهتر است پیش از اجرای معاملات واقعی، کمی تمرین داشته باشید.
ریپو معکوس (Reverse Repurchase) چیست؟
قرار داد ریپو معکوس (Reverse Repurchase Agreement) چیست؟
قرارداد بازخرید معکوس یا ریپو معکوس، توافقی است برای خرید اوراق بهادار و فروش آن در تاریخ مشخصی در آینده و با قیمتی بالاتر. در واقع وامگیرنده یا فردی که اوراق بهادار را میفروشد (و با خرید مجدد آن در آینده با قیمت بالاتر موافقت میکند)، یک قرارداد خرید مجدد یا ریپو انجام دادهاست و وامدهنده یا فردی که اوراق بهادار را میخرد (و با فروش مجدد آن در آینده با قیمت بالاتر موافقت میکند)، در حقیقت یک قرارداد بازخرید معکوس یا ریپو معکوس انجام دادهاست.
برای درک بهتر این مقاله، میتوانید ابتدا مقاله زیر را مشاهده کنید و بعد به ادامه مطالعه مقاله بپردازید:
بازار ریپو یا قرارداد بازخرید (Repurchase Agreement) چیست؟
نحوه استفاده از قرارداد ریپو معکوس برای تأمین مالی شرکتها و مؤسسات
بگذارید با یک مثال توضیح دهیم. تصور کنید یک بانک نیاز به سرمایه فوری برای بازپرداخت بدهیهای خود داشتهباشد. در صورتیکه بازار بین بانکی نتواند پاسخگوی نیاز این بانک باشد، بانک مرکزی وارد عمل شده و با دریافت وثیقه یا اوراق بهادار، سرمایه مورد نظر بانک را تامین میکند، با این شرط که در تاریخ مشخص، بانک وثیقه یا اوراق بهادار را با قیمت بالاتر از بانک مرکزی خریداری کند (یا به عبارتی وثیقه را پس گرفته و بهره وام خود را پرداخت نماید). در این حال، بانک قرارداد ریپو و بانک مرکزی قرارداد ریپوی معکوس را اجرا کردهاست.
ریپو معکوس معمولا توسط کسبوکارها، موسسات وامدهنده یا سرمایهگذاران، برای وامدهی کوتاهمدت به سایر کسبوکارها که معامله معکوس چیست مشکلات نقدینگی دارند، استفاده میشود. در اصل، وامدهنده یک دارایی تجاری، اوراق بهادار یا حتی سهام شرکت وامگیرنده را میخرد و در زمان معینی در آینده، دارایی را با قیمت بالاتر به وامگیرنده میفروشد. دارایی خریداریشده به عنوان وثیقه دریافت میشود تا ریسک نکول را کاهش دهد. قراردادهای ریپو معکوس کوتاهمدت، ریسکهای وثیقه کمتری نسبت به قراردادهای ریپو معکوس بلندمدت دارند. زیرا ممکن است در بلندمدت، وثیقه ارزش خود را از دستداده و ریسک نکول بدهی ایجاد شود. در صورتیکه وامگیرنده در تاریخ مشخصشده در قرارداد، از بازپرداخت اصل و بهره بدهی خود خودداری کند، به دلیل کاهش ارزش وثیقه، وامدهنده قادر به دریافت مبلغ مورد توافق در قرارداد از محل فروش وثیقه نخواهدبود.
شخص ثالث در ریپو معکوس
کسبوکارهای مرتبط با ارائه خدمات ریپو معکوس در حال رشد هستند. شرکتهای شخص ثالث که خدمات مدیریت وثیقه را انجام میدهند، در واقع بین شرکتهایی که نیازمند نقدینگی هستند و مؤسسات سرمایهگذاری که دارای مازاد نقدینگی میباشند و به دنبال وام دادن به شرکتها، نقش یک واسطه یا پل ارتباطی را بازی میکنند.
از آنجا که پیدا کردن وثیقه با کیفیت، گاهی دشوار است، کسبوکارها از این روش برای تامین بودجه استفاده میکنند. این بخش از صنعت بانکداری، وظیفه بهینهسازی و افزایش کارایی فرآیند مدیریت وثیقه را انجام میدهد. کار آنها پیدا کردن یا تأیید وثیقهها برای استفاده در عملیات ریپو معکوس است. وظیفه این مؤسسات شخص ثالث، کاهش ریسک وثیقه در قراداد ریپو معکوس و تامین مالی سریعتر برای شرکتهای متقاضی وام است.
مثالی در مورد نحوه کارکرد ریپو معکوس
برای توضیح بیشتر در مورد نحوه کارکرد ریپو معکوس، باید با نحوه وامدهی بانکها آشنا شویم. بانکها برای وامدهی نیاز به سپرده زیادی ندارند. به عنوان مثال یک بانک میتواند با داشتن ۱۰۰ هزار دلار سپرده، به میزان ۲۰۰ هزار دلار وام بدهد. در واقع اعتباری که بانک ایجاد میکند، ارتباط زیادی به میزان سپردههای بانک ندارد.
با این حال، وقتی بانک به اشخاص وام میدهد، این وام داخل بانک باقینمیماند و به حساب سایر بانکهای تجاری واریز میشود. چرا که دریافتکننده وام، پول را برای خرید کالا و خدمات مورد نیاز خود به بانک فروشنده منتقل میکند. در پایان هر روز، بانکهای تجاری با یکدیگر تسویه حساب میکنند. در اینجا تصور کنید، سپردهگذاران در بانک “الف” ۲۰۰ هزار دلار به حساب سپردهگذاران در بانک “ب” منتقل کردهاند و سپردهگذاران در بانک “ب” ۱۵۰ هزار دلار به حساب سپردهگذاران در بانک “الف” منتقل کردهاند. حال بانک “الف” باید ۵۰ هزار دلار به بانک “ب” منتقل کند تا حسابهای آنها در این روز معاملاتی تسویه شود.
اگر بانک “الف” سرمایه کافی برای این تسویهحساب را در اختیار نداشته باشد، به بازار بین بانکی رجوع کرده و درخواست وام میکند. در این بازار، بانکهای مختلف که در آن روز مازاد حساب داشتند، سرمایه مازاد خود را به عنوان وام، ارائه میکنند و بانکهایی که کسری حساب داشتند، کسری خود را از محل دریافت وام، تامین میکنند. بنابراین بانکها با یکدیگر وارد معامله شده و در نهایت یک نرخ به عنوان “نرخ بهره بین بانکی” یا در ایالات متحده، “نرخ موثر وجوه فدرال” تشکیل میشود. این همان نرخی است که بانکها میتوانند تامین مالی خود را با آن انجام دهند.
با این حال، بانک مرکزی نیز برای اینکه نرخ بهره بین بانکی از سطح معینی که هدف بانک مرکزی است فراتر نرود، نرخی را به عنوان نرخ “اعتبارگیری قاعدهمند” در نظر میگیرد. در ایالات متحده، این نرخ در حال حاضر ۰.۲۵ درصد است. اگر بانکهای زیادی کسری حساب داشته باشند و یا بانکهایی که مازاد حساب دارند به هردلیلی حاضر به اعطای وام در بازار بین بانکی نباشند، نرخ موثر وجوه فدرال، افزایش یافته و ممکن است به بالای سطح ۰.۲۵ درصد برسد. در اینجا فدرال رزرو وارد عمل شده و با عملیات ریپو معکوس، ارز بیشتری به بازار بینبانکی تزریق میکند تا کمبود ارز در بازار را جبران کرده و در نتیجه نرخ بهره بینبانکی را به زیر سطح مشخص یعنی همان ۰.۲۵ درصد، کاهش دهد.
البته این موضوع طرف دیگری هم دارد. بانکهای تجاری، حسابهایی نزد بانک مرکزی دارند که بانک مرکزی در قبال این حساب به آنها سود پرداخت میکند. به این سود، سود “سپردهگذاری قاعدهمند” میگویند. سود بهره بین بانکی به صورت منطقی باید بین سود سپردهگذاری قاعدهمند و سود اعتبارگیری قاعدهمند باشد. زیرا بانکهایی که مازاد حساب دارند، برای اینکه سود خود را افزایش دهند، تمایل دارند در نرخی بالاتر از نرخ کف یا همان سپردهگذاری قاعدهمند، وام بدهند و بانکهایی که کسری حساب دارند، برای اینکه با نرخ پایینتری تامین مالی شوند تمایل دارند در نرخی پایینتر از نرخ سقف یا همان نرخ اعتبارگیری قاعدهمند، وام بگیرند؛ بنابراین تمام بانکها با یکدیگر وارد معامله میشوند.
سخن پایانی:
عملیات ریپو معکوس، روشی جدید برای تامین اعتبار است. این روش به سرعت درحال گسترش است و در سایر بازارها نیز برای دسترسی سریع به نقدینگی استفاده میشود، اما مهمترین و گستردهترین کاربرد آن در بازار بینبانکی است. در بازار بینبانکی، بانکها با ذخایر مازاد خود، به تامین نقدینگی بانکهایی که کسری مازاد دارند، کمک میکنند. با این حال اگر مازاد حساب در بازار بینبانکی زیاد نبود یا بانکهای دارای مازاد به هر دلیلی نخواستند در آن شرکت کنند، بانک مرکزی میتواند با عملیات ریپو معکوس به تامین نقدینگی در این بازار کمک کند.
برای پیگیری اخبار روز و فوری فارکس و بازارهای جهانی به کانال تلگرام UtoFX بپیوندید.
سیستم مارتینگل و آنتی مارتینگل در بازار فارکس
سیستم های معاملاتی بخشی شیرین از آموزش فارکس را در برمی گیرند، سیستم مارتینگل (Martingale System) یک سیستم سرمایهگذاری است که در آن پس از هر معامله ناموفق و زیانبار، حجم معامله بعدی افزایش مییابد. روش مارتینگل در قرن هجدهم میلادی توسط ریاضیدان فرانسوی، پاول پیِر لِوی معرفی شد. اساس این استراتژی بر این اصل بنا شده است که برای جبران تمام ضررهای گذشته، فقط به یک معامله یا شرطبندی موفق احتیاج دارید.
این روش دقیقا برخلاف سیستم آنتی مارتینگل است که در آن پس از هر معامله ناموفق، حجم معامله بعدی نصف و پس از هر معامله موفق، حجم معامله بعدی دو برابر میشود.
درک سیستم مارتینگل
سیستم مارتینگل از جمله روشهای پُرریسک سرمایهگذاری محسوب میشود. ایده اصلی این سیستم این است که به لحاظ آماری امکان ندارد همیشه شکست بخورید و بنابراین باید در انتظار یک معامله موفق و افزایش مجدد سرمایه، حجم معاملات خود را بطور مرتب افزایش دهید (حتی در صورتی که سرمایه شما در حال کاهش باشد).
سیستم مارتینگل براساس نظریه «بازگشت به میانگین» بنا شده است. در واقع بدون داشتن یک سرمایه کلان برای گرفتن نتایج مثبت از این روش، بایستی تحمل معاملات ناموفقی را داشته باشید که میتوانند کل حساب معاملاتی شما را از بین ببرند. بعلاوه لازم به ذکر است که میزان ریسک هر معامله خیلی بیشتر از سود احتمالی حاصل از آن است. اما علیرغم تمام این اشکالات، روشهایی برای بهبود استراتژی مارتینگل وجود دارد که میتواند شانس موفقیت شما را افزایش دهد.
سیستم مارتینگل معمولا با شرطبندیهای کازینوها مقایسه میشود که در آنها به امید جبران ضررهای گذشته و بدست آوردن پولهای از دست رفته، مبالغ شرطبندی را مرتباً افزایش میدهند. وقتی قماربازی که از این روش استفاده میکند، در یک مرحله شکست میخورد، مبلغ شرطبندی بعدی خود را دو برابر میکند. با تکرار این عمل یعنی دو برابر کردن مبلغ شرطبندی بعد از هر بار شکست، در تئوری و روی کاغذ، بالاخره با یک مرتبه پیروزی تمام ضررهای قبلی خود را جبران میکند. البته با این فرض که این قمارباز بینهایت پول و سرمایه دارد و میتواند همینطور به شرطبندیهای خود ادامه دهد، یا حداقل به اندازه کافی پول دارد که به مرحله یک قمار موفق و جبران ضررهای قبلی خود برسد. اما قطعا با این سیستم چند ضرر متوالی کافی است تا تمام دارایی خود را از دست بدهید.
مثالی از سیستم مارتینگل
به منظور درک بهتر اصول این استراتژی، یک مثال را مورد بررسی قرار میدهیم. فرض کنید یک سکه داریم و میخواهیم روی شیر یا خط آمدن آن قمار کنیم و مبلغ ابتدایی را ۱ دلار قرار میدهیم. احتمال اینکه بعد از هر بار پرتاب سکه، شیر یا خط ظاهر شود کاملا یکسان است.
شیر یا خط آمدن سکه در هر پرتاب یک متغیر تصادفی مستقل است، به این معنی که نتیجه پرتاب قبلی روی نتیجه پرتاب بعدی تاثیری ندارد. اگر بعد از هر بار شکست، رقم شرطبندی را دو برابر کنید، بالاخره در یک مرتبه پرتاب سکه پیروز میشوید و پولهای از دست رفته را بعلاوه ۱ دلار مجددا بدست میآورید.
چرا مارتینگل در فارکس بهتر جواب میدهد؟
سیستم مارتینگل یک روش محبوب معاملاتی در بازار فارکس است. یکی از دلایل محبوبیت استراتژی مارتینگل در بازار ارزها این است که قیمت ارزها برخلاف سهام شرکتها، به ندرت به صفر سقوط میکند. ممکن است زمانی برسد که ارزش یک ارز به شدت افت کند. اما حتی در مورد کاهش شدید معامله معکوس چیست ارزش ارزها نیز به ندرت شاهد هستیم که ارزش یک ارز به صفر برسد.
بازار فارکس مزیت دیگری هم دارد که باعث میشود برای افرادی که سرمایه کافی جهت استفاده از سیستم مارتینگل را دارند، جذابیت بیشتری پیدا کند. قابلیت سوددهی این روش به معاملهگران امکان میدهد بخشی از ضررهای خود را با سود بدست آمده جبران کنند. به این معنی که یک معاملهگر زیرک که به روش مارتینگل کار میکند ممکن است بخواهد با این روش ارزی با نرخ بهره پایینتر را وام بگیرد و ارزی با نرخ بهره بالاتر را خریداری کند و به این طریق کسب سود کند.
سیستم آنتی مارتینگل
سیستم آنتی مارتینگل یا مارتینگل معکوس یک روش معاملاتی است که عبارت است از نصف کردن حجم معامله پس از هر معامله ناموفق و دو برابر کردن حجم معامله پس از هر معامله موفق. این تکنیک دقیقا برعکس سیستم مارتینگل است که در آن معاملهگر (یا قمارباز) پس از هر معامله موفق، حجم معامله بعدی را نصف و پس از هر معامله ناموفق، حجم معامله بعدی را دو برابر میکند.
هر دوی این سیستمها از استراتژیهای معاملاتی متداول بازار ارزهای خارجی محسوب میشوند، اما میتوان از آنها در موقعیتهای دیگری هم استفاده کرد.
نحوه کارکرد سیستم آنتی مارتینگل
در سیستم آنتی مارتینگل اینطور فرض میشود که معاملهگر میتواند در دور معاملات موفق با دو برابر کردن حجم معاملات، به نفع خود عمل کند. سیستم مارتینگل معکوس در دوره رشد سرمایه ریسک بیشتری را قبول میکند و گفته میشود برای معاملهگران سیستم بهتری است، چرا که افزایش حجم معاملات در طول یک دوره معاملات موفق نسبت به افزایش حجم معاملات در طول یک دوره از معاملات ناموفق، ریسک کمتری دارد. مثلا زمانی که بازار در یک روند صعودی قرار دارد، فرد معاملهگر میتواند با بکارگیری این سیستم چندین معامله موفق انجام دهد تا اینکه بالاخره یک معامله منفی به این سری از معاملات مثبت پایان دهد. اما در نظر داشته باشید که افزایش دو برابری حجم هر معامله، معاملهگر را در معرض ریسک یک ضرر بزرگ نیز قرار میدهد که میتواند به تنهایی تمام سودهای بدست آمده حاصل از معاملات مثبت گذشته را از بین ببرد.
زمانی که یک معامله با فعال شدن حد ضرر خاتمه مییابد، بایستی حجم معامله بعدی را نصف کنید. سیستم آنتی مارتینگل در واقع بر مبنای این اصل و معامله معکوس چیست قاعده وال استریت بنا شده که «اجازه دهید سودها افزایش یابند و هر چه زودتر مانع از رشد ضررها شوید». این روش شاید در بازارهایی که از مومنتوم بالایی برخوردار هستند، به خوبی عمل کند، اما بازار ممکن است هر لحظه برخلاف میل و انتظار معاملهگر تغییر جهت دهد. از طرفی دیگر، همانطور که گفته شد سیستم مارتینگل بر مبنای نظریه «بازگشت به میانگین» قرار دارد و لذا میتواند در مناطق رِنج و بدون جهت بازار مناسبتر باشد.
مثالی از سیستم آنتی مارتینگل
به منظور درک بهتر اصول این سیستم، یک مثال را مورد بررسی قرار میدهیم. فرض کنید یک سکه داریم و میخواهیم روی شیر یا خط آمدن آن قمار کنیم و مبلغ ابتدایی را ۱ دلار قرار میدهیم. فرض کنید در طول این بازی فقط روی سمت شیر سکه شرطبندی میکنیم.
اگر نتیجه پرتاب اول سکه شیر باشد، شما ۱ دلار سود میکنید و مبلغ شرطبندی بعدی را ۲ دلار قرار میدهید. در صورتی که باز هم نتیجه شیر باشد، در مرحله بعد باید ۴ دلار شرطبندی کنید. حال اگر این بار نتیجه پرتاب سکه خط باشد، باید مبلغ شرطبندی بعدی خود را نصف کنید، یعنی ۲ دلار.
احتیاط کنید!
سیستمهای مارتینگل در نگاه اول برای بعضی از معاملهگران خیلی جذاب به نظر میرسند. افرادی که میخواهند از سیستمهای مارتینگل در معاملات خود استفاده کنند، باید خیلی مراقب باشند. مشکل اصلی این سیستمها این است که ممکن است در چند معامله و پیش از اینکه سود کنید یا ضررهای قبلی را جبران کنید، کل حساب معاملاتی خود را از دست بدهید.
بنابراین معاملهگران باید از خود بپرسند که آیا میتوانند قبول کنند که با یک معامله بخش بزرگی از موجودی حساب خود را از دست بدهند. به هر صورت بسیاری افراد بر این باور هستند که استراتژی معاملاتی مارتینگل بیشتر از اینکه سود زیادی داشته باشد، ریسک بالایی دارد.
دیدگاه شما