چطور سهام ارزنده پیدا کنیم؟
ببینید الان فصل مجامع تقریباً تموم شد. یعنی ما تیر ماه که تموم بشه فصل مجامع تموم میشه. یک سری شرکت هایی داریم که EPS های خوبی ساخته بودند. و در ادامهی اون DPS های خوبی هم تقسیم کردند. و بعد از تقسیم این اصطلاحاً DPS ها یا این سود سال قبلشون در حال حاضر یک P/E خیلی خیلی پایینی دارند. و سودشونم یک سودی که میتونه در آینده تکرار شه. اینها سهمهایی هستند که خیلی زیر ارزش هستند. من توصیه ام اینه که اینهایی که توشون ارزنده هستند .بخرید و بلند مدت نگهداری کنید. چهجوری اینها رو متوجه بشیم؟
نحوه انتخاب سهام ارزنده در بورس
ببینید توی سایت رهاورد یک قسمت داره بازارها. اگه برید تو قسمت سهام اینجا حق تقدم سهام نمادهای متوقف شده. پرداخت سود و نقدی یک سری آیتم ها داره. توی این قسمت پرداخت سود نقدی بزنید. و توی صفحه جدید بازش بکنید. اگه اینجا برید کاری که سایت رهاورد انجام میده اینه که میاد و این پرداخت سود هایی که توسط شرکت انجام میشه رو ویژگی های سهام بنیادی انجام میده. یعنی اینجا اعلام میکنه مثلاً میگه سهم فولاد در سال مالی منتهی به ۲۹/۱۲/۱۴۰۰ مجموعاً و تاریخ مجموعش رو اینجا ننوشته. و گفته که این مثلاً آن سهم سود مجموعهاش صد و بیست و شش تومن بوده. صد و پانزده تومن تقسیم سود کرده. درصد تقسیم سودش ۹۱٪ بوده. خیلی خوب بوده سرمایه اش. اینه و یک سری اطلاعات دیگه هم اینجا نوشته .حالا بین اینها اینهایی که تقسیم سودهای خوبی دارند تقسیم سودهای ۹۰٪ و ۱۰۰٪ کردند. اونهایی که بعد از تقسیم سودP/E هاشون خیلی میاد پایین. و سودشون تکرار پذیر میشه. به نظر من گزینههای خوبی هستند تو بازار هم هستند برید بگردید پیدا شون بکنید.
شخصاً منم خودم تو بازار تریدری انجام میدم. هم بلند مدتی هستم. ولی بیشتر سود هایی که خودم در بازار بورس کردم از نگهداری بوده. و من خودم شخصیتم هم به بیشتر هولدر میخوره. سهم های خوب رو میخرم نگه میدارم. و به ارزش واقعی خودشون که رسید میفروشم. و برای اینکه یک هولدر خوب باشید اولین اصلی که لازم دارید تحلیل بنیادی هست، سعی کنید تحلیل بنیادی رو خیلی خوب یادبگیرید. اگر علاقمند بودید که خیلی حرفهای و کاربردی تحلیل بنیادی رو یاد بگیرید توی سایت مدرسه بورس ما دوره تحلیل بنیادی داریم چهل و پنج ساعت تقریباً همهی مباحثی که تحلیلگر بنیادی لازم داره بدونه رو از صفر صفر و ابتدا به دوستان توضیح دادیم. اگر علاقمند بودید تو سایت مدرسه بورس این دوره رو ویژگی های سهام بنیادی میتونید تهیه کنید.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی (FA)/ تحلیل فاندامنتال روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک سهم است. که با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که می تواند بر ارزش اوراق تأثیر بگذارد. از عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصادی خرد مانند اثربخشی مدیریت شرکت، مطالعه می کنند.
با زبانی ساده تر ارزش گذاری اوراق بهادار با استفاده از پارامترها و داده های مالی و اقتصادی و بر اساس مدل های مالی، تحلیل بنیادی است. در تحلیل بنیادی تمام عوامل بیرونی و درونی تاثیر گذار بر قیمت سهام را در نظر گرفته و بر مبنای آن در مورد ارزش ذاتی و شرایط قیمت فعلی سهم، اظهار نظر می کنیم.
هدف نهایی رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند. تا ببیند قیمت اوراق بهادار کمتر از ارزشش است یا بیش از حد ارزش گذاری شده است.
این روش تجزیه و تحلیل سهام در نظر گرفته می شود. در مقابل تحلیل تکنیکال، که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های تاریخی بازار مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند.
درک تحلیل بنیادی
تمام تجزیه و تحلیل سهام سعی می کنند تعیین کنند آیا یک اوراق در بازار به درستی ارزیابی شده است. تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً از منظر کلان تا خرد به منظور شناسایی اوراق بهاداری که قیمت آنها به درستی توسط بازار انجام نشده است، انجام می شود.
تحلیلگران به طور معمول، به ترتیب، وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت صنعت خاص. را قبل از تمرکز بر عملکرد فردی شرکت ، برای رسیدن به یک ارزش عادلانه بازار برای سهام مطالعه می کنند.
تحلیل بنیادی از داده های عمومی برای ارزیابی ارزش سهام یا هر نوع دیگر از اوراق بهادار استفاده می کند. فرضا، سرمایه گذار می تواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد و تحلیل اساسی در مورد ارزش یک اوراق انجام دهد.
برای سهام ، تجزیه و تحلیل بنیادی از درآمد ، درآمد ، رشد آینده ، بازده سهام ،
حاشیه سود و سایر داده ها برای تعیین ارزش و پتانسیل اساسی شرکت برای رشد در آینده ناشی میشود. همه این داده ها در صورت های مالی یک شرکت موجود است.
عوامل مهم در تحلیل بنیادی
سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی
یک تحلیلگر برای ایجاد مدلی برای تعیین ارزش تخمینی قیمت سهام یک شرکت بر اساس داده های موجود در دسترس عموم ، تلاش می کند. این مقدار فقط برآوردی است که قیمت سهام شرکت در مقایسه با قیمت بازار معاملات فعلی باید ارزش داشته باشد. برخی از تحلیلگران ممکن است قیمت تخمینی خود را به عنوان ارزش ذاتی شرکت ذکر کنند.
اگر یک تحلیلگر محاسبه کند که ارزش سهام باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی بازار سهام باشد. ممکن است اقدام به خرید کند چرا که بر این باور است که قیمت سهم بایستی تا ارزش ذاتی آن بالا رود.اگر تحلیلگر ارزش ذاتی کمتری را نسبت به قیمت فعلی بازار محاسبه کند، سهام بیش از ارزش ارزیابی شده و توصیه فروش صادر می شود.
سرمایه گذارانی که از این توصیه ها پیروی می کنند انتظار دارند که بتوانند. سهام با توصیه های مطلوب را ویژگی های سهام بنیادی خریداری کنند زیرا چنین سهام هایی با افزایش زمان احتمال رشد بیشتری دارند. به همین ترتیب انتظار می رود سهام با رتبه بندی نامطلوب احتمال سقوط قیمت بیشتری داشته باشد. سهام با ارزش ذاتی پایین کاندیدهایی برای حذف از پرتفوی موجود یا اضافه شدن به عنوان موقعیت “کوتاه مدتی” است.
این روش تجزیه و تحلیل سهام در مقابل تحلیل تکنیکال در نظر گرفته شده است که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های بازار تاریخی مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه بنیادی وجود دارد این است که این کلمه. می تواند هر آنچه مربوط به رفاه اقتصادی یک شرکت است را پوشش دهد. بدیهی است که آنها اعدادی مانند درآمد و سود را هم ذکر کنند. اما همچنین می توانند از سهم بازار یک شرکت گرفته تا کیفیت مدیریت آن را هم ذکر کنند.
عوامل اساسی بنیادی مختلف را می توان به دو دسته تقسیم کرد: کمی و کیفی. معنای مالی این اصطلاحات با تعاریف استاندارد آنها تفاوت چندانی ندارد. در اینجا نحوه تعریف اصطلاحات توسط یک فرهنگ لغت آمده است:
در این زمینه ، مبانی کمی، ویژگی های قابل اندازه گیری یک کسب و کار هستند. به همین دلیل بزرگترین منبع داده های کمی صورتهای مالی است. درآمد ، سود ، دارایی و موارد دیگر را می توان با دقت زیادی اندازه گیری کرد.
اصول کیفی کمتر ملموس است. اینها ممکن است شامل کیفیت مدیران کلیدی یک شرکت ، شناسایی نام تجاری ، حق ثبت اختراع و فناوری انحصاری آن باشد.
نه تجزیه و تحلیل کیفی و نه کمی ذاتاً بر دیگری برتری ندارد. بسیاری از تحلیلگران آنها را با هم در نظر می گیرند.
چهار اصل اساسی بنیادی
چهار اصل اساسی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در مورد یک شرکت در نظر می گیرند. همه آنها کیفی هستند تا کمی. آنها عبارتند از:
همچنین در نظر گرفتن صنعت یک شرکت مهم است:
مشتری مداری ، سهم شرکت از بازار ، رشد کل صنعت ، رقابت ، مقررات و چرخه های تجاری. فهمیدن نحوه کار صنعت، درک عمیق تری از سرمایه مالی یک شرکت به سرمایه گذار خواهد داد.
صورتهای مالی: مبانی کمی را باید در نظر گرفت
صورتهای مالی واسطه ای است که توسط آن شرکت اطلاعات مربوط به عملکرد مالی خود را افشا می کند. تحلیلگران بنیادی از اطلاعات کمی که از صورتهای مالی جمع آوری شده برای تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری استفاده می کنند.
سه صورت مهم مالی عبارتند از: صورت سود ، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد.
ترازنامه
ترازنامه بیانگر سوابق دارایی ها ، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام یک شرکت در یک زمان خاص است. ترازنامه با این واقعیت نامگذاری می شود که ساختار مالی یک کسب و کار به روش زیر متعادل می شود:
دارایی ها منابعی را نشان می دهند که کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص صاحب یا کنترل کننده آنها است. این شامل مواردی مانند پول نقد ، موجودی ، ماشین آلات و ساختمان ها است. طرف دیگر معادله ، ارزش کل تأمین مالی شرکت را برای بدست آوردن آن دارایی نشان می دهد. تأمین مالی در نتیجه بدهی ها یا حقوق صاحبان سهام انجام می شود. بدهی ها نشان دهنده بدهی است (که البته باید بازپرداخت شود) ، در حالی که حقوق صاحبان سهام نشان دهنده ارزش کل پولی است که صاحبان آن در تجارت مشارکت کرده اند – از جمله سود انباشته که سود حاصل در سالهای گذشته است.
صورت مالی درآمد
در حالی که ترازنامه در بررسی یک کسب و کار از رویکرد لحظه ای استفاده می کند. صورت مالی سود و زیان عملکرد یک شرکت را در یک بازه زمانی خاص اندازه گیری می کند. از نظر فنی ، شما می توانید یک ترازنامه برای یک ماه یا حتی یک روز داشته باشید. اما فقط گزارش شرکت های سهامی و سالانه را مشاهده خواهید کرد.
در صورت سود و زیان اطلاعاتی در مورد درآمد، هزینه ها و سود حاصل از فعالیت های تجاری آن دوره ارائه شده است.
گزارش گردش پول نقد
صورت جریان های نقدی بیانگر سوابق ورودی و خروجی نقدی یک کسب و کار در طی یک دوره زمانی است. به طور معمول ، صورت جریان های نقدی بر فعالیت های زیر مربوط به پول نقد متمرکز است:
صورت های مالی جریان وجوه نقد از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا برای یک تجارت بسیار دشوار است که بتواند وضعیت وجه نقد خود را دستکاری کند. حسابداران پرخاشگر می توانند کارهای زیادی را برای دستکاری سود انجام دهند ، اما جعل پول نقد در بانک سخت است. به همین دلیل، برخی از سرمایه گذاران از صورت جریان وجه نقد به عنوان معیار محافظه کارانه تری برای عملکرد شرکت استفاده می کنند.
مبانی کلی تحلیل بنیادی
این روش تحلیلی پاسخگوی چه نیازهایی است؟
با استفاده از تحیلیل تحلیل می توان به سوالات زیر پاسخ داد:
آیا درآمد شرکت در حال رشد است؟
آیا شرکت سود ده است؟
آیا مدیریت شرکت مورد نظر صورت های مالی را دستکاری کرده است؟
آیا شرکت این قدرت را دارد که در آینده بر رقبای خود چیره شود؟
آیا شرکت قادر به پرداخت بدهی های خود هست؟
مهم ترین عوامل کمی کیفی در تحلیل فاندامنتال
- وضعیت کلی اقتصاد و صنایع ملی
- صنایع پیشتاز و سودده کدامند؟
- درآمد اصلی عملیاتی است یا خیر؟
- سهم شرکت از بازار فروش محصولات؟
- عوامل موفقیت بلند مدت کسب و کار
- خوش نامی و کارایی تیم مدیریت
مفهوم ارزش ذاتی
یکی از مفروضات اصلی تحلیل بنیادی این است که قیمت فعلی از بورس اوراق بهادار اغلب ارزش شرکت را که توسط داده های عمومی در دسترس است منعکس نمی کند. فرض دوم این است که ارزش منعکس شده از داده های بنیادی شرکت به احتمال زیاد به ارزش واقعی سهام نزدیکتر است.
تحلیلگران اغلب از این مقدار واقعی فرضی را به عنوان ارزش ذاتی یاد می کنند. با ویژگی های سهام بنیادی این حال ، باید توجه داشت که این کاربرد عبارت ذاتی معنای متفاوتی در ارزیابی سهام نسبت به معنای آن در سایر زمینه ها مانند معاملات اختیارات دارد. قیمت گذاری آپشنال از محاسبه ای استاندارد برای ارزش ذاتی استفاده می کند. با این حال تحلیلگران از مدل های پیچیده مختلفی برای رسیدن به ارزش ذاتی خود برای یک سهام استفاده می کنند. برای رسیدن به ارزش ذاتی سهام یک فرمول واحد و به طور کلی پذیرفته شده وجود ندارد.
به عنوان مثال، بگویید که سهام یک شرکت ۲۰۰ تومان معامله می شد. پس از تحقیقات گسترده در مورد شرکت ، یک تحلیلگر تشخیص داد که ارزش آن باید ۲۴۰ تومان باشد. یک تحلیلگر دیگر تحقیقات مساوی انجام می دهد اما تعیین می کند که ارزش آن ۲۶۰ تومان باشد. بسیاری از سرمایه گذاران میانگین چنین برآورد هایی را در نظر می گیرند و تصور می کنند که ارزش ذاتی سهام ممکن است نزدیک به ۲۵۰ تومان باشد. غالباً سرمایه گذاران این برآورد ها را اطلاعات بسیار مرتبط می دانند زیرا می خواهند سهامی را خریداری کنند که با قیمت های بسیار کمتر از این ارزش های ذاتی معامله می شوند.
این امر منجر به سومین فرض عمده تحلیل بنیادی می شود:
این همان تحلیل فاندامنتال است. با تمرکز بر مشاغل خاص ، یک سرمایه گذار می تواند ارزش ذاتی یک شرکت را تخمین زده؟ فرصت های خرید با تخفیف را پیدا کند. وقتی بازار به اصول اساسی توجه کند ، این سرمایه گذاری نتیجه خواهد داد.
تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد؟
علی مومنی عضو تحریریه
زمان مطالعه : 8 دقیقه
برای بوکمارک این نوشته وارد شوید
در این مطلب میخوانید
فعالیت در بازارهای سرمایهای بدون تحلیل فنی و علمی بازار، نتیجهبخش نیست و باعث از دست رفتن سرمایه میشود. بازیگران حاضر در بازارهای مالی مانند بورس و ارزهای دیجیتال، عمدتا ارزش داراییهای این بازارها را با استفاده از دو نوع تحلیل میسنجند: تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) و تحلیل تکنیکال (Technical Analysis). در این مطلب قصد داریم به توضیح تحلیل بنیادی بپردازیم، مزایا و معایب آن را بگوییم و تفاوتهای بهکارگیری این نوع تحلیل در بازار سهام و ارزهای دیجیتال را شرح دهیم.
تحلیل بنیادی چیست ؟
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) روشی برای سنجش ارزش ذاتی یک دارایی و بررسی عواملی است که ممکن است در آینده روی ارزش آن اثرگذار باشند. هدف نهایی تحلیل بنیادی فهم این مساله است که دارایی در زمان فعلی بالاتر از ارزش واقعی یا ذاتی خود ارزشگذاری شده است (Overvalued) یا ارزشی پایینتر دارد (Undervalued).
طبیعی است اگر تشخیص داده شود ارزش فعلی دارایی (سهام، رمزارز و…) کمتر از ارزش واقعی ذاتی آن است؛ ظرفیت رشد قیمت وجود دارد و خرید آن اقدامی منطقی و سودده است؛ ولی اگر بیش از ارزش واقعی ارزشگذاری شده باشد یعنی گران است و در آینده کاهش قیمت را تجربه خواهد کرد پس خرید آن درست نیست. این نوع تحلیل به معاملهگران و سرمایهگذاران کمک میکند تا با جمعآوری اطلاعات درست، تصمیمهای درست بگیرند.
برای مثال اگر ارزش واقعی یک سهم هزار تومان باشد و در زمان حاضر هزار و ۲۰۰ تومان قیمتگذاری شود، نگه داشتن آن منطقی نیست چون در آینده ارزان و به ارزش واقعیاش نزدیک میشود. در صورتی که ارزش فعلی همان سهم ۸۰۰ تومان باشد سرمایهگذاری روی آن درست و اقتصادی است.
در این تحلیل هر چیزی که روی ارزش دارایی تاثیرگذار باشد بررسی میشود؛ از فاکتورهای کلان اقتصادی مثل وضعیت کل اقتصاد کشور و صنعت گرفته تا مسائل خرد اقتصادی مانند کارآمدی مدیریت بنگاه اقتصادی عرضهکننده.
تحلیل بنیادی در برابر تحلیل تکنیکال قرار دارد که در آن دادههای تاریخی یک بازار و فراز و فرودهایی که ارزش و حجم دارایی در طول زمان طی کردهاند مورد توجه قرار میگیرد.
عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی به طور کلی ۲ دسته از عوامل بررسی میشوند: عوامل کمی و عوامل کیفی. هر دو این گروهها در جای خود برای تحلیل ارزش داراییها اهمیت دارند و به کار گرفته میشوند.
عوامل کمی (Quantitative Factors):
همانطور که از نام این دسته مشخص است عواملی که بتوان آنها را بهصورت کمی (عددی) نشان داد شامل این دسته میشوند. در میان عوامل کمی، سه مورد زیر بیش از بقیه اهمیت دارند.
۱. ترازنامه: ترازنامه یکی از انوع صورتهای مالی شرکت است که در آن داراییها، بدهیها و سرمایه شرکت در یک زمان خاص مشخص شده است.
۲. صورت سود و زیان: صورت سود و زیان نیز یکی دیگر از صورتهای مالی است که با محاسبه اختلاف هزینهها و درآمدهای شرکت، سود یا زیان یک مجموعه طی یک دوره مالی را نشان میدهد. تفاوت ترازنامه و صورت سود و زیان در این است که ترازنامه در هر زمان قابل دسترسی است اما صورت سود و زیان فقط در یک دوره مالی سالانه یا فصلی تنظیم میشود.
۳. صورت جریان وجوه نقد: این صورت مالی جریان وجوه نقد شرکت در فعالیتهای عملیاتی (OCF)، مالی (CFF) و سرمایهگذاری (CFI) را بازتاب میدهد.
۴. سهم شرکت از بازار، شاخصهای اقتصادی مانند تورم، نرخ رشد کل تولید ناخالص داخلی و رشد حوزهای که شرکت در آن فعالیت میکند از دیگر مواردی است که در تحلیل بنیادی نقش دارند.
عوامل کیفی (Qualitative Factors):
این عوامل کمتر از دسته اول، محسوس و قابل اندازهگیری است. سه مورد زیر از مهمترین عوامل کیفی مورد بررسی تحلیلگران بنیادی است.
۱. مدل کسبوکار: برنامه یک بنگاه برای کسب سود، محصولاتی که عرضه میکند، بازار هدف و هزینههای پیشبینی نشده، اجزای تشکیلدهنده مدل کسبوکار شرکت است.
۲. مزیتهای رقابتی: شرکتهای موفق، شرکتهایی هستند که نسبت به بقیه بازار دارای مزیت رقابتی باشند و بتوانند این مزیت رقابتی را در بلند مدت حفظ کنند.
۳. مدیریت: کیفیت مدیران ارشد اجرایی شرکتی که تحلیل میشود قطعا در ارزش آینده آن شرکت تاثیرگذار است. این مساله را نمیتوان به صورت کمی نشان داد اما سابقه عملیاتی مدیران و عملکردشان در گذشته آینده را تا حدی قابل پیشبینی میکند.
تاریخچه تحلیل بنیادی
سال ۱۹۳۴ یک اقتصاددان و فعال بازار سرمایه آمریکایی به نام بنجامین گراهام کتاب تحلیل اوراق بهادار را منتشر کرد. در این کتاب چارچوبی برای سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش (Value Investing) ارائه شد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش تقریبا همان چیزی است که امروز پایه تحلیلهای بنیادی را تشکیل میدهد؛ یعنی تشخیص سهمی که پایینتر از قیمت واقعیاش ارزشگذاری شده و خرید آن بهصرفه است. از زمان نگارش این کتاب، تمرکز بسیاری از پژوهشهای حوزه بازار سرمایه بر متغیرهای بنیادی معطوف شد.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی اگر چه ابزاری لازم و کارآمد در تحلیل داراییهای سرمایهای است اما با این وجود بینقص عمل نمیکند. در اینجا به چند مورد از مزایا و معایب این نوع تحلیل اشاره میکنیم.
مزایا:
- شناسایی فضای بازار و صنعت: بزرگترین و بهترین ویژگی تحلیل بنیادی این است که به افراد کمک میکند پیچیدگیهای بازار و عوامل تغییر قیمت داراییها را تشخیص دهند و از این طریق تصمیم بگیرند خرید یک دارایی کار درستی و سوددهی است یا خیر.
- تصمیمگیری درست به هنگام آشفتگی بازار: مواقعی که بازار یک دارایی نوسانهای شدید و متعدد را تجربه میکند، بازیگران دچار آشتفگی میشود. اینگونه نوسانها باعث میشود معاملهگران رفتارهای احساسی انجام دهند. برای مثال اگر در مدت کوتاهی ارزش یک دارایی افزایشی چشمگیر داشته باشد بازیگری که به تحلیلهای بنیادی توجه دارد برای خرید آن دارایی عجله نمیکند بلکه با استفاده از این نوع تحلیل ارزش ذاتی (واقعی) دارایی را میسنجد و تصمیمات خود را با توجه به این ارزش تنظیم میکند. سرمایهگذارانی که به دنبال حضور بلند مدت در بازار هستند با تحلیل بنیادی به سالهای آینده خوشبینتر خواهند بود.
معایب:
- نبودن تضمین: طبیعی است که در هر بازاری اطلاعات بازیگران مطلقا کامل نیست و همیشه یا اطلاعاتی وجود دارند که قابل دسترسی نیستند و یا اینکه در آینده اتفاقات غیرقابل پیشبینی تعادل بازار را مختل میکند. بزرگترین ایراد تحلیل بنیادی نیز همین مساله است. تحلیل بنیادی تضمین نمیدهد که زیر قیمت بودن یا بالای قیمت بودن یک دارایی در آینده نیز قابل اتکا باشد. ممکن است قیمت سهام یا رمزارزی بالای قیمت واقعی آن تشخیص داده شود اما در آینده قیمت واقعی آن دارایی افزایش پیدا کند و ظرفیت سوددهی آن بالا رود. همچنین مثلا اگر یک دارایی پایینتر از قیمت واقعیاش شناسایی شود نمیتوان مطمئن بود چه زمانی به سمت قیمت واقعیاش حرکت میکند.
- زمانبر بودن: از فاکتورهای دخیل در تحلیل بنیادی که برخی از آنها ذکر شد، مشخص است که انجام این تحلیل، فرایندی کوتاهمدت و آسان نیست. برای انجام تحلیل بنیادی باید دادههای زیادی جمعآوری و بررسی شود که این مساله هزینهفرصتی دارد. اگر شخصی به هر دلیلی حاضر به پرداخت هزینه تحلیل برای به دست آوردن فرصت آن نباشد، این نوع تحلیل به کار نمیآید.
- اطلاعات غلط: منبع بسیاری از دادههایی که تحلیلگران بنیادی جمعآوری میکنند، شرکت صاحب دارایی مورد تحلیل است اما باید توجه داشت بنگاهها بهویژه در جوامعی که شفافیت اقتصادی وجود ندارد همیشه اطلاعات و گزارشهای درست از وضعیت خود ارائه نمیدهند. گاهی ممکن است بنگاهی وضعیت خود را بهتر از چیزی که واقعا است نشان دهد که این مساله، گمراهی بازیگران را در پی دارد.
تحلیل بنیادی در بازار ارزهای دیجیتال
نام تحلیل بنیادی با بورس گره خورده؛ اما مدتیست این گره کمی باز شده است. طی چند سال اخیر که ارزهای دیجیتال به عنوان داراییهای سرمایهای مطرح شدند تحلیل بنیادی در مورد این داراییها نیز مطرح شد. با توجه به اینکه ارزهای دیجیتال فراز و فرودهای زیادی دارند بهکارگیری تحلیل بنیادی و تشخیص ارزش واقعی این داراییها اهمیت فراوانی دارد.
تحلیل بنیادی در ویژگی های سهام بنیادی بازار داراییهای دیجیتال تفاوتهایی با بازار سرمایه دارد. در مورد رمزارزها اساسا بازار غیرمتمرکز است. هیچ نهاد یا شرکت واحدی مسئول ارزهای دیجیتال نیست و در این بازار جریان اطلاعات، متفاوت از بازارهای دیگر شکل میگیرند.
برای تحلیل بنیادی رمزارزها میتوانیم دادههایی که شبکه بلاکچین ارائه میدهد را بررسی کنیم اما اگر نمیخواهیم زمان زیادی به این منظور صرف کنیم راه حل سادهتری نیز وجود دارد. وبسایتها یا APIهایی وجود دارند که برای اطلاعرسانی در مورد تصمیمات سرمایهگذاری طراحی شدهاند. برای مثال، CoinMarketCap اطلاعات متعددی شامل نمودارهای داده و گزارشهای رمزارزها در اختیار معاملهگران میگذارد.
تعداد تراکنشها نیز عامل مهمی در تجزیه و تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال محسوب میشود. با به دست آوردن این اعداد میتوان روند کم و زیاد شدن تراکنشها در طول زمان را مشاهده کرد و عوامل موثر بر رشد یا کاهش تراکنشها را تشخیص داد. به این ترتیب تا حدی رفتار آینده بازار نیز شناسایی میشود.
تعداد آدرسهای فعالی یکی دیگر از عوامل مهم در تحلیل بنیادی بازار ارزهای دیجیتال است. با شناسایی آدرسهای فعال در یک دوره زمانی میتوان روند علاقه بازار به رمزارز مورد نظر را سنجید.
کارمزدهای جابهجا شده در شبکه نیز نباید نادیده گرفته شوند. هر چقدر که کارمزد بیشتری برای جابهجایی یک دارایی پرداخت شود میفهیمم آن دارایی تا چه اندازه امن است.
سوالات متداول
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) روشی برای سنجش ارزش ذاتی یک دارایی و بررسی عواملی است که ممکن است در آینده روی ارزش آن اثرگذار باشند. هدف نهایی تحلیل بنیادی فهم این مساله است که دارایی در زمان فعلی بالاتر از ارزش واقعی یا ذاتی خود ارزشگذاری شده است (Overvalued) یا ارزشی پایینتر دارد (Undervalued).
تحلیل بنیادی از چه زمانی به وجود آمد؟
سال ۱۹۳۴ یک اقتصاددان و فعال بازار سرمایه آمریکایی به نام بنجامین گراهام کتاب تحلیل اوراق بهادار را منتشر کرد. در این کتاب چارچوبی برای سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش (Value Investing) ارائه شد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش تقریبا همان چیزی است که امروز پایه تحلیلهای بنیادی را تشکیل میدهد؛ یعنی تشخیص سهمی که پایینتر از قیمت واقعیاش ارزشگذاری شده و خرید آن بهصرفه است. از زمان نگارش این کتاب، تمرکز بسیاری از پژوهشهای حوزه بازار سرمایه بر متغیرهای بنیادی معطوف شد.
تحلیل بنیادی چه مزایا و معایبی دارد؟
مزایا: شناسایی بازار و صنعت، تصمیمگیری درست هنگام آشفتگی بازار معایب: نبودن تضمین، زمانبر بودن، اطلاعات غلط
تحلیل بنیادی در بورس بر اساس چه پارامترهایی است؟
یکی از عواملی که در توسعه و رشد بازار سرمایه نقش موثری دارد آشنایی سرمایه گذاران و معامله گران بازار سرمایه با روشهای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و افزایش توان تحلیل گیری آنها است.
به گزارش برنا، بی شک از طریق تجزیه و تحلیل دقیق و هوشیارانه میتوان ریسک بازار سرمایه یا مخاطره سرمایهگذاران را تقلیل داد و جلوی ضرر و زیان افراطی و ناشیگری حاصل از برآیند سرمایه گذاری را خنثی نمود.
با توجه به سیاستهای بورس اوراق بهادار در خصوص گسترش جغرافیایی و موضوعی ویژگی های سهام بنیادی بورس که در پی آن تالارهای متعدد منطقهای در اقصی نقاط کشور ایجاد شده است یقیناً میطلبد که فرهنگ عامه سرمایه گذاری در بازار سرمایه تقویت گردد.
یکی از این عوامل موثر و تقویتکننده که به نوبه خود میتواند سبب تداوم رشد و توسعه بورس اوراق بهادار گردد و سر منشاء گفتمان بهتری در مدیریت نقدینگی جامعه و مبحث فاینانس شرکتها باشد، بدون تردید گسترش آموزشهای مورد نیاز جهت انجام معاملات سودمند و در وهله بعد آموزشهای لازم در خصوص مهارت تحلیل گری و تجزیه و تحلیل اوراق بهادار است.
زیرا هر اندازه که بینش و درک سرمایه گذاران و معامله گران در این زمینهها افزایش یابد از رکودهای لحظهای، رشد قیمتها بصورت حبابی و واکنشهای نابهنگام در معاملات ویژگی های سهام بنیادی جلوگیری میکند و نه تنها شفافیت و روشنگری در معاملات را تقویت میکند بلکه بازار را به سمت و سوی کارا بودن سوق خواهد داد.
بدیهی است که این امر با افزایش انگیزش سهامداران، رقم معاملات در بورس را نیز افزایش داده و از نظر حجم معاملاتی فاصله بورس ایران را با کشورهای همردیف خود کاهش خواهد داد.
در خصوص تحلیل قیمت سهام و سرمایه گذاری در دارائیهای مالی در ادبیات مالی سه دیدگاه کلی وجود دارد که شامل روش بنیادی (Fundamental) روش تکنیکال (Technical) و روش تئوری مدرن پرتفولیو (MPT) است که در ادامه این مطلب از بورسینس به آنها پرداخته میشود.
1- انتخاب سهام با روش بنیادی
در بازار سرمایه ارزش سهام بر اساس میزان منافع آتی و اطمینان از تحقق آنها میتواند کاهش و افزایش یابد و هر اندازه اطمینان نسبت به کسب بازده بیشتر باشد، خطر از دست دادن اصل سرمایه و سود آن کمتر میرسد.
عوامل و متغیرهای متعددی در بازار سرمایه و در سطح کلان کشور بر روی قطعیت یا عدم قطعیت سود و نیز تغییرات قیمت دارائیهای مالی اثر میگذارد. به ویژگی های سهام بنیادی همین خاطر روش بنیادی به بررسی دقیق عوامل محیطی که ممکن است بر روند حرکت قیمت سهام و به تبع آن بر بازده دارائیهای مالی تاثیر گذارد می پردازد.
در تحلیل بنیادی به منظور تحلیل گزینههای سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار قاعدتاً بایستی به سه مرحله اساسی ذیل که ارکان اصلی تحلیل بنیادین است توجه نمود.
الف- بررسی و تحلیل اوضاع اقتصادی کشور:
در نظام کنونی اقتصاد جهانی، بورس اوراق بهادار نقش دماسنج اقتصادی را ایفاء میکند و وضعیت اقتصادی و حتی سیاسی و اجتماعی کشور در حال و آینده تاثیر بسزایی بر میزان سود آوری شرکتها خواهد گذاشت. بنابراین در تحلیل بنیادی ابتداً بایستی تغییر و تحولات اوضاع اقتصادی حال و جهتگیریهای آتی بدقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
این تجزیه و تحلیل شامل بررسی شاخصهای کلان اقتصادی از قبیل نرخ تورم، تولیدات ملی، نرخ بهره، نرخ ارز، میزان بیکاری، نرخهای رشد اقتصادی، واردات و صادرات، سیاستهای پولی و مالی دولت و سایر نهادهای تاثیر گذار است که تحلیلگر با بررسی آنها پیشبینیهای دقیقتری از وضعیت بازار سهام و صنعت خاص بعمل میآورد و از دورنمای آتی سهام موجود در بازار و مخصوصا سهام شرکت مورد نظر مطلع میشود.
ب – بررسی صنعت مورد نظر:
دومین مرحله از تحلیل بنیادین بررسی وضعیت و موقعیت فعلی صنعت مورد نظر و روند رشد آتی آن است. سهامداران و معاملهگران برای شرکتهایی که در صنایع روبه رشد و سود آور فعالیت میکند ارزش بیشتری قایل هستند.
عوامل مطلوب صنعت در این تحلیل عبارتند از:
- تقاضای رو به رشد و فزاینده برای محصولات یا خدمات آن صنعت
- برخورداری از ویژگی ممتاز به گونهای که محصولات مشابه خارجی یا رقیب تهدید جدی برای نفوذ در بازار داخلی نباشند. ویژگی ممتاز میتواند از نیروی کار ماهر و متخصص، اسم و رسم تجاری مناسب، فناوری پیشرفته تولید و سهم بازار در خور توجه ناشی شود.
- محدود بودن کالاهای جانشین برای محصولات آن صنعت که در این حالت هر چقدر تعداد کالاهای جانشین محدودتر باشد موقعیت بازاری آن صنعت، مطلوبتر خواهد بود.
- دخالت محدود ارگانهای تصمیمگیرنده دولتی در تعیین قیمت محصولات صنعت و کم و کیف فعالیت آنها یک عامل مثبت تلقی میگردد زیرا مداخله نهادهای دولتی در فعالیت شرکتها و اتخاذ تصمیمات اثرگذار توسط آنها موجبات تضعیف حیطه عملکرد مدیریت و نوسانات حاد قیمت سهام و بازده شرکت را فراهم میآورد.
- استراتژیک بودن محصولات صنعت و نیز گاهاً فشردگی بازار صنعت مورد نظر باعث میگردد که رقباء جدید به آسانی وارد آن صنعت نگردند و بازار صنعت دستخوش نوسانات ناشی از ورود آنها قرار نگیرد.
ج- تجزیه و تحلیل شرکت :
در مرحله سوم تحلیل بنیادی، تحلیلگر بازار سرمایه بعد از انتخاب صنعت مناسب بایستی شرکتی را از میان شرکتهای موجود در آن صنعت با توجه به معیارهای زیر انتخاب نماید.
موقعیت رقابتی برتر شرکت: در هر صنعتی شاید دهها شرکت و موسسه به فعالیت بپردازند، اما ممکن است تنها چند شرکت عمده موفقیت چشمگیری در بازار داشته باشند. بررسی موقعیت رقابتی شامل میزان فروش و نرخ رشد آن، سهم بازار شرکت از صنعت، کیفیت محصولات یا خدمات و تمایز آنها و سایر عوامل خاص رقابتی است.
کیفیت عملکرد مدیریت شرکت: از آنجا که موقعیت هر شرکت وابسته به قابلیتها و تواناییهای مدیریت آن است لذا بایستی در وهله اول به ویژگی مدیران آن شرکت همانند تجربه، تحصیلات، موفقیتهای قبلی، نوآوری، ابتکارات و جدیت و تلاش آنها توجه نمود. در وهله دوم اعمال مدیریت یعنی کارایی مدیریت در اداره دارائیها، تولید و عملیات، فروش محصولات، به خدمت گرفتن فناوری جدید و عرضه محصولات جدید مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
بررسی موقعیت مالی شرکت: این بررسی شامل نسبتهای سود آوری، بدهی، کارایی و نقدینگی و مقایسه آن با گذشته شرکت و رقباء موجود در صنعت است.
بررسیها نشان می دهد که تحلیل بنیادی از پتانسیل خوبی برای تشخیص وضعیت کلان اقتصاد حاکم برخوردار است و تغییر و تحولات جاری شرکتها را به خوبی در تیررس نگاه خود قرار میدهد و نیز مهارت نگاه نمودن از بالا به پائین را به تحلیلگران می آموزد.
این مشخصهها ضمن اینکه احتمال بدست آوردن منفعت مورد انتظار را تقویت میکند نوعی منطقگرایی مالی را نیز به سرمایهگذاران عرضه میدارد. مزیت اصلی تحلیل بنیادی کاربرد فراوان آن در سرمایهگذاریهای میان مدت و بلند مدت است.
در تحلیل بنیادی فاکتورهای بسیار زیادی باید بررسی شود. این نوع تحلیل نیاز به انرژی، زمان، تخصص و جمعآوری دادههای بسیار زیاد دارد.
برای یادگیری تحلیل بنیادی میتوانید در دورههای حضوری شرکت کنید: لیست دورههای حضوری بورس
2- انتخاب سهام با روش تکنیکال
متخصصین و افراد معتقد به تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) بر این باورند که در بازار سهام، تمامی اطلاعات موردنیاز در قیمتها نهفته است و با تمرکز بر روی قیمتهای دوره های قبل و زمان حال سهام و پیش بینی آتی آن میتوان از یک انتخاب مناسب در بازار سود جست. در واقع تکنیکالیستها بر عکس بنیادیکارها که به چرایی قیمتها تاکید داشتند بر روی «چیستی قیمت تمرکز دارند».
این نوع سرمایهگذاری با استفاده از مطالعه رفتار و حرکات قیمت سهام در گذشته و تعیین قیمت و روند آینده آن و امکان تکرار الگوهایی مشابه صورت میپذیرد. زیرا تکنیکالیستها معتقدند که تمامی وقایع جاری اقتصادی کشور و نیز صنعت و انتظارات سهامداران نهایتاً بر قیمت سهام تاثیر گذاشته است.
بنابراین کافیست پیشینه تاریخی و نمودار قیمت سهام بدقت بررسی گردد و نیازی به بررسی عوامل بنیادی نیست چون عوامل بنیادی تاثیر خود را در نهایت در قیمت نشان میدهند.
در واقع تحلیلگر تکنیکال صرفاً به یک روند قیمتی نیاز دارد که در قالب نمودار (Chart) عرضه میشود به همین دلیل به تحلیلگران تکنیکال، چارتیست نیز گویند. چارتیستها عنوان میکنند که قیمتهای کنونی یک سهم که به نظر تصادفی میرسد ممکن است بتدریج به الگوهای قابل تکراری تبدیل شوند.
این تکرار قیمتها یک روند (Trend) را ایجاد میکند که میتواند حالت صعودی (uptrend) یا نزولی (Down Trend) به خود ویژگی های سهام بنیادی گیرد و نوع معامله (Trade) در هر یک از حالت متمایز از دیگری خواهد بود.
استراتژی معاملهگر (یا سهامدار) برای تعیین زمانهای خرید یا فروش بستگی مستقیم به مدت انتظار او برای رسیدن به سود دارد. این زمانها میتواند بسیار کوتاه در حد چند ساعت یا نسبتاً طولانی و به چندین سال برسد.
این متد تحلیل نیاز به یک ذهن باز و عاری از هرگونه تعصب به سهام شرکت مورد نظر دارد تا تحت تاثیر شایعات و اطلاعات نادرست و گمراه کننده قرار نگیرد. برای تحلیل تکنیکال نیاز به نرم افزار تحلیل تکنیکال است تا اطلاعات شرکتها را بعنوان ورودی پذیرفته و خروجی آن نموداری از روند قیمتها باشد و تحلیلگر بتواند انواع اندیکاتورها و اسیلاتورها را روی آن پیاده کند.
عوامل اصلی موفقیت در تحلیل تکنیکال
1- مطالعه و بررسی عمیق که باید با صرف وقت و در آرامش و بدور از هیاهوی بازار و خصوصاً شایعات صورت گیرد.
2- تصمیم گیری به موقع و قاطعانه خرید یا فروش که بلافاصله باید به آن عمل کرد.
3- بعد از اقدام (خرید یا فروش سهم) رفتار آن سهم همواره ویژگی های سهام بنیادی زیر ذرهبین قرار گیرد و بررسی و تحلیل حالت استمرار داشته باشد.
مراحل بررسی قیمت سهام توسط چارتیست ها یا تکنیکالیست ها به قرار زیر است
1- انتخاب نوع نمودار از لحاظ بعد زمانی (همانند تغییرات قیمت در هر ساعت، روز، هفته، ماه و … ) و نیز انتخاب اشکال نمودار از قبیل میلهای، خطی، شمعی (Gandlistick) که معمولاً در ایران از نمودار میلهای و شمعی استفاده میشود.
2- بررسی روند شاخص کل
3- بررسی روند شاخص 50 شرکت برتر (خصوصاً اگر سهم مورد نظر بین این شرکتها باشد)
4- روند قیمتی سهم که برای معاملات میانمدت و کوتاهمدت دورههای روزانه و هفتگی و برای افق بلندمدت دورههای ماهانه بررسی میگردد.
5- تعیین سطح مقاومت (Risstance) یا حد بالای قیمت و سطح حمایت (Support) یا حد پائین قیمت و نقطه شکست (Breakout). در این حالت فرصتهای خرید یا فروش از راه برآورد محدوده نوسانات در دو سطح حمایتی و مقاومتی مشخص میشود که نحوه تعیین اینگونه فرصتها خود به مهارت و تبحر نیاز دارد. تحلیلگران تکنیکال حرفهای بدقت حرکات بازار را تشخیص میدهند تا از روند گذشته نتیجه گیری بهتری بدست آورند.
شما هم میتوانید تحلیل تکنیکال را بصورت از ابتدا و کاملا کاربردی فرا بگیرید: جزییات بیشتر بسته آموزشی تحلیل تکنیکال
3- روش تئوری مدرن پرتفولیو (MPT)
این روش که ابتدا توسط هری مارکویتز بصورت عملی بیان شد بر اساس یک سری مفروضات خاصی است که اهم آن گویای این است که بازار کارا است و انتشار اطلاعات بصورت یکپارچه و در اختیار همکان است و شفافیت اطلاعات در معاملات حاکم است.
مبنای این روش بر پایه این استدلال استوار است که احتمال خطر از دست دادن سرمایه یا سود یک نوع سهام در بازار بسیار بیشتر از مجموعه یا ترکیب سهام است. لذا قاعدتاً سرمایهگذار حرفهای نباید تمامی سرمایه خود را در یک دارایی سرمایهگذاری کند (منطق ویژگی های سهام بنیادی اقتصادی نیز این را تایید میکند ).
بلکه بایستی آن را در مجموعه ای از سهام یا دارائیها سرمایه گذاری کند که این مجموعه به پرتفوی معروف است. البته سرمایهگذاران بزرگی همانند وارن بافت به تشکیل سبد سهام به این شکل اعتقاد ندارند.
مجموعه نرم افزارهای جامع امور سهام و سهامداران
برگزاری مجامع به صورت آنلاین به دلیل گسترش بیماری کرونا:
با توجه به اصلاحیه قانون تجارت مبنی بر جلوگیری از برگزاری مجامع توسط شرکت های سهامی عام و شیوع گسترده ویروس کرونا و همچنین جلوگیری از تجمع افراد، پیگیری های بسیاری در جهت برگزاری مجامع بصورت آنلاین از سازمان بورس و اوراق بهادار شده است. از سویی دیگر یافتن تکنولوژی برتر، برای پیاده سازی این مهم دغدغه ی کنونی سازمان ها می باشد. شرکت پارس سیستم آشنا مفتخر است، با تجربه ای چند ساله در این عرصه و برگزاری مجمع آنلاین برای شرکت فرابورس، با اجرای پروژه ی مجامع آنلاین برای شرکت ها، پیاده سازی امضای دیجیتال، سرشماری آرا و نمایش آنلاین حاضرین، مجامع را بصورت کاملا مکانیزه و به سبک دلخواه شما پیاده سازی نماید.
سهامداران یک شرکت، جزء ذینفعان اصلی شرکت هستند که تجربه مثبت آنان از شرکت میتواند تاثیرات بسیار مثبتی در عملکرد شرکت داشته باشد. این تجربیات علاوه بر اینکه تابع خود سودآوری و عملکرد مالی شرکت است، تابع نحوه رفتار پرسنل شرکت، نحوه مدیریت و انجام امور و سطوح پاسخگویی به آنان نیز می باشد. در امور سهام نرم افزارهای زیادی در بازار وجود دارد که یکی از اهداف آن پیگیری امور سهامداران و افزایش رضایت خاطر آنان است، نرمافزارهایی که در حوزه مدیریت سهام و امور سهامداران است می توانند باعث شوند که امور سهامداران یک شرکت بصورت مطلوبی انجام شود تا رضایت خاطر آنان افزایش یابد. وجود یک نرم افزار با تقویت عوامل موصوف افزایش رضایتمندی سهامداران را به همراه دارد.
دیدگاه شما